کتاب شوپنهاور نوشته جولیان یانگ با ترجمه حسن امیری آرا، توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل فلسفه و علوم اجتماعی, فلسفه, فلسفه شوپنهاور, کلیت تفکر این اندیشمند آلمانی قرن نوزدهم می باشد.
اگر تاکنون کتابی درباره شوپنهاور نخواندهاید و یا او را نمیشناسید، این کتاب به شما کمک میکند کلیت تفکر این اندیشمند آلمانی قرن نوزدهم را بهتر درک کنید. فلسفه شوپنهاور، طبق معیارهای فلسفه قرن نوزدهم آلمان، فلسفهای است مختصر و مفید.
شوپنهاور در سال ١٧٨٨ در شهر بندری دانتسیگ (گدانسک کنونی) به دنیا آمد. او در بندر هامبورگ بزرگ شد و در محیطی رشد و نمو یافت که از آرامش بیبهره بود. شوپنهاور در یادداشتی دلشوره شدیدی را شرح داده است که به او دست داده بود: «هنگامی که والدینش خانه را ترک کرده بودند و او فکر میکرد آنها هرگز باز نخواهند گشت». این دلشوره در تمام زندگی با او ماند. او اظهار میکند: «همیشه دلشورهای دارم که باعث میشود وقتی هم که اصلاً خطری وجود ندارد، به دنبال خطر بگردم».
شوپنهاور اغلب بد خلق بود و به هیچ وجه نمیتوانست احمقها را با خوشرویی تحمل کند. او برخلاف فریدریش نیچه، کسی که فلسفهاش، با رابطهای آمیخته از مهر و لیکن توامان، متاثر از فلسفه شوپنهاور بود، هیچگاه مردم گریز نبود.گفتوگو یکی از بزرگترین خوشیهای شوپنهاور بود.
کتاب شوپنهاور نوشته جولیان یانگ با ترجمه حسن امیری آرا، توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل فلسفه و علوم اجتماعی, فلسفه, فلسفه شوپنهاور, کلیت تفکر این اندیشمند آلمانی قرن نوزدهم می باشد.
اگر تاکنون کتابی درباره شوپنهاور نخواندهاید و یا او را نمیشناسید، این کتاب به شما کمک میکند کلیت تفکر این اندیشمند آلمانی قرن نوزدهم را بهتر درک کنید. فلسفه شوپنهاور، طبق معیارهای فلسفه قرن نوزدهم آلمان، فلسفهای است مختصر و مفید.
شوپنهاور در سال ١٧٨٨ در شهر بندری دانتسیگ (گدانسک کنونی) به دنیا آمد. او در بندر هامبورگ بزرگ شد و در محیطی رشد و نمو یافت که از آرامش بیبهره بود. شوپنهاور در یادداشتی دلشوره شدیدی را شرح داده است که به او دست داده بود: «هنگامی که والدینش خانه را ترک کرده بودند و او فکر میکرد آنها هرگز باز نخواهند گشت». این دلشوره در تمام زندگی با او ماند. او اظهار میکند: «همیشه دلشورهای دارم که باعث میشود وقتی هم که اصلاً خطری وجود ندارد، به دنبال خطر بگردم».
شوپنهاور اغلب بد خلق بود و به هیچ وجه نمیتوانست احمقها را با خوشرویی تحمل کند. او برخلاف فریدریش نیچه، کسی که فلسفهاش، با رابطهای آمیخته از مهر و لیکن توامان، متاثر از فلسفه شوپنهاور بود، هیچگاه مردم گریز نبود.گفتوگو یکی از بزرگترین خوشیهای شوپنهاور بود.