کتاب خانواده با حال6 یک خانواده ی پرتقال نوشته ژان فیلیپ ارو وینی یو با ترجمه پرستو شجری, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان خارجی کودکان به چاپ رسیده است.
در خانهی ژانها همیشه اتفاقات جالبی میافتد و پدر عاشق این است که این لحظات را با دوربین جدیدش ثبت کند. اردوی ورزشهای زمستانی و دسته گل به آب دادن ژان _ب، رد شدن از سرعت صوت، اضافه شدن یک حیوان خانگی به خانواده، رفتن مخفیانه به سینما با هلن (که البته این یکی توی آلبوم عکس پدر نیست)، همچنین گردش دریایی با قایق و گرفتن بیماری اسکوربوت و... یک آتش بازی واقعی!
ماجراها و شیرینکاریهای این خانوادهی پرتقالی را از دست ندهید.
«یک خانوادهی پرتقالی» عنوان ششمین جلد از مجموعهی پرطرفدار خانوادهی باحال است. این مجموعه نوشتهی ژانفیلیپ ارو وینییو، نویسندهی فرانسوی است. ۷ جلد از خانوادهی باحال را برای گروه سنی کودک منتشر کرده است.
این مجموعه داستان پدری است که شش فرزند دارد و برای اینکه حفظ کردن شش تا اسم برایش سخت است، همه آنها را ژان صدا میزند، البته با یک پسوند مثل: آ، ب، اُ… اما این تنها اتفاق بامزه خانواده باحال نیست. شش پسر شیطان و دردسرساز، یک مادر فوقالعاده منظم و جدی و یک پدر ماهر فراموشکار چه قصههای خندهداری را که نمیسازند.
در خانهی ژانها همیشه اتفاقات جالبی میافتد و پدر عاشق این است که این لحظات را با دوربین جدیدش ثبت کند. اردوی ورزشهای زمستانی و دسته گل به آب دادن ژان – ب، رد شدن از سرعت صوت، اضافه شدن یک حیوان خانگی به خانواده، رفتن مخفیانه به سینما با هلن (که البته این یکی توی آلبوم عکس پدر نیست)، همچنین گردش دریایی با قایق و گرفتن بیماری اسکوربوت و … یک آتشبازی واقعی!
ماجراها و شیرینکاریهای این خانوادهی پرتقالی را از دست ندهید.
گزیدهای از کتاب «خانوادهی باحال ۶: یک خانوادهی پرتقالی»:
پدر گفت: «آقایون، همه توی سالن جمع شید، زود!»
یک روز شنبه از ماه نوامبر بود و آن طوری که پدر ما را صدا کرد معلوم بود باز یکی از ما دسته گل به آب داده است. شنبهها معمولا پدر خیلی سرحال و خوش اخلاق است. چون همه به جز ژان – ف، به مدرسه میرویم. او میتواند راحت در خانه موسیقی کلاسیک گوش کند یا بدون اینکه ما توی دست و پایش وول بخوریم، کارهای تعمیراتی خانه را انجام دهد. شنبهها تنها روز هفته است که وقتی مدرسه تمام میشود پدر دنبال ما میآید. ساعت چهار و نیم همین که زنگ میخورد و در مدرسه باز میشود او را از دور میبینم که میان جمعیت ایستاده و دود پیپش را با خوشحالی به سمت آسمان فوت میکند.
کتاب خانواده با حال6 یک خانواده ی پرتقال نوشته ژان فیلیپ ارو وینی یو با ترجمه پرستو شجری, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان خارجی کودکان به چاپ رسیده است.
در خانهی ژانها همیشه اتفاقات جالبی میافتد و پدر عاشق این است که این لحظات را با دوربین جدیدش ثبت کند. اردوی ورزشهای زمستانی و دسته گل به آب دادن ژان _ب، رد شدن از سرعت صوت، اضافه شدن یک حیوان خانگی به خانواده، رفتن مخفیانه به سینما با هلن (که البته این یکی توی آلبوم عکس پدر نیست)، همچنین گردش دریایی با قایق و گرفتن بیماری اسکوربوت و... یک آتش بازی واقعی!
ماجراها و شیرینکاریهای این خانوادهی پرتقالی را از دست ندهید.
«یک خانوادهی پرتقالی» عنوان ششمین جلد از مجموعهی پرطرفدار خانوادهی باحال است. این مجموعه نوشتهی ژانفیلیپ ارو وینییو، نویسندهی فرانسوی است. ۷ جلد از خانوادهی باحال را برای گروه سنی کودک منتشر کرده است.
این مجموعه داستان پدری است که شش فرزند دارد و برای اینکه حفظ کردن شش تا اسم برایش سخت است، همه آنها را ژان صدا میزند، البته با یک پسوند مثل: آ، ب، اُ… اما این تنها اتفاق بامزه خانواده باحال نیست. شش پسر شیطان و دردسرساز، یک مادر فوقالعاده منظم و جدی و یک پدر ماهر فراموشکار چه قصههای خندهداری را که نمیسازند.
در خانهی ژانها همیشه اتفاقات جالبی میافتد و پدر عاشق این است که این لحظات را با دوربین جدیدش ثبت کند. اردوی ورزشهای زمستانی و دسته گل به آب دادن ژان – ب، رد شدن از سرعت صوت، اضافه شدن یک حیوان خانگی به خانواده، رفتن مخفیانه به سینما با هلن (که البته این یکی توی آلبوم عکس پدر نیست)، همچنین گردش دریایی با قایق و گرفتن بیماری اسکوربوت و … یک آتشبازی واقعی!
ماجراها و شیرینکاریهای این خانوادهی پرتقالی را از دست ندهید.
گزیدهای از کتاب «خانوادهی باحال ۶: یک خانوادهی پرتقالی»:
پدر گفت: «آقایون، همه توی سالن جمع شید، زود!»
یک روز شنبه از ماه نوامبر بود و آن طوری که پدر ما را صدا کرد معلوم بود باز یکی از ما دسته گل به آب داده است. شنبهها معمولا پدر خیلی سرحال و خوش اخلاق است. چون همه به جز ژان – ف، به مدرسه میرویم. او میتواند راحت در خانه موسیقی کلاسیک گوش کند یا بدون اینکه ما توی دست و پایش وول بخوریم، کارهای تعمیراتی خانه را انجام دهد. شنبهها تنها روز هفته است که وقتی مدرسه تمام میشود پدر دنبال ما میآید. ساعت چهار و نیم همین که زنگ میخورد و در مدرسه باز میشود او را از دور میبینم که میان جمعیت ایستاده و دود پیپش را با خوشحالی به سمت آسمان فوت میکند.