کتاب کشتی پهلو گرفته نوشته سیدمهدی شجاعی, توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، داستان مذهبی، رمان مذهبی
کشتی پهلوگرفته، پرفروشترین اثر سید مهدی شجاعی و همچنین پرتیراژترین کتاب ادبیات داستانی ایران – طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیش از ششصدهزار – ، ضمن مروری بر نقاط عطف حیات حضرت فاطمه ی زهرا(س)، روایت مصائب زندگی ایشان از زبان اطرافیانشان و نیز شخص خودشان است. در واقع می توان گفت این کتاب مرثیه ای است منثور از زبان و دل صاحبان عزای فاطمی.
کتاب از ۱۴ فصل تشکیل یافته و راوی اول شخص در هر کدام از فصول، یکی از وابستگان حضرت فاطمه (س) هستند:
دخترم! شادی و شعفی که از این دیدار در دل مادرت پدید آمد، در چشمهایش درخششی آشکار میگرفت. افطار آن شب از بهشت برایم به ارمغان آمده بود. طرفهای غروب جبرئیل، آن ملک نازنین خداوند، با طبقی در دست، آمد و کنارم نشست. سلام حیاتآفرین خدا را به من رساند و گفت که افطار این آخرین روز دیدار را، محبوب_ جل و علا_ از بهشت برایت هدیه کرده است. در پی او میکائیل و اسرافیل هم آمدند_ خدا ارج و قربشان را افزون کند_ جبرئیل با ظرفی که از بهشت آورده بود، آب بر دستهایم میریخت، میکائیل شستوشویشان میداد و اسرافیل با حوله لطیفی که از بهشت همراهش کرده بودند، آب را از دستهایم میسترد. ببین دخترم!_جان پدرت به فدایت_ که همه مقدمات ولادت تو قدم به قدم از بهشت تکوین مییافت. این را هم باز بگویم که تو اولین کسی هستی که به بهشت وارد میشوی. تویی که بهشت را برای بهشتیان افتتاح میکنی........
کتاب کشتی پهلو گرفته نوشته سیدمهدی شجاعی, توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، داستان مذهبی، رمان مذهبی
کشتی پهلوگرفته، پرفروشترین اثر سید مهدی شجاعی و همچنین پرتیراژترین کتاب ادبیات داستانی ایران – طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیش از ششصدهزار – ، ضمن مروری بر نقاط عطف حیات حضرت فاطمه ی زهرا(س)، روایت مصائب زندگی ایشان از زبان اطرافیانشان و نیز شخص خودشان است. در واقع می توان گفت این کتاب مرثیه ای است منثور از زبان و دل صاحبان عزای فاطمی.
کتاب از ۱۴ فصل تشکیل یافته و راوی اول شخص در هر کدام از فصول، یکی از وابستگان حضرت فاطمه (س) هستند:
دخترم! شادی و شعفی که از این دیدار در دل مادرت پدید آمد، در چشمهایش درخششی آشکار میگرفت. افطار آن شب از بهشت برایم به ارمغان آمده بود. طرفهای غروب جبرئیل، آن ملک نازنین خداوند، با طبقی در دست، آمد و کنارم نشست. سلام حیاتآفرین خدا را به من رساند و گفت که افطار این آخرین روز دیدار را، محبوب_ جل و علا_ از بهشت برایت هدیه کرده است. در پی او میکائیل و اسرافیل هم آمدند_ خدا ارج و قربشان را افزون کند_ جبرئیل با ظرفی که از بهشت آورده بود، آب بر دستهایم میریخت، میکائیل شستوشویشان میداد و اسرافیل با حوله لطیفی که از بهشت همراهش کرده بودند، آب را از دستهایم میسترد. ببین دخترم!_جان پدرت به فدایت_ که همه مقدمات ولادت تو قدم به قدم از بهشت تکوین مییافت. این را هم باز بگویم که تو اولین کسی هستی که به بهشت وارد میشوی. تویی که بهشت را برای بهشتیان افتتاح میکنی........