کتاب پیاده سازی فرهنگ کوچینگ در سازمانها نوشته جیلیان جونز، رو گورل با ترجمه افشین چایچی نصرتی، افشین محمد، افشین وزیریان, توسط انتشارات بازاریابی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: مدیریت، مدیریت رفتار سازمانی، توسعه راهبردی, برنامه ریزی راهبردی
بهنظر شما کدامیک از این مدیران برای پیادهسازی کوچینگ در سازمانشان اقدام میکنند؟ نیازی به فکر کردن ندارد که اهتمام مدیران دارای استاندارد حرفهای، تعالی اشخاص سازمان، ارتقای محصولات، رفاه فرهنگ جامعه و اقتصاد است و همچنان برای افزایش و ارتقای استانداردهای حرفهای از پا نمینشینند. هشدارهای این کتاب در نوع خود کمنظیر است. از جمله آنکه کوچینگ قرار نیست تمام بار سازمان را بر دوش بگیرد. بخوانید: اگر کوچینگ را نوشدارویی برای همهی مشکلات و دردهای سازمانی خود بدانید، نهایتاً به یک سرنوشت محکوم خواهید شد؛ پایانی بد. در این کتاب از برخی مدیران یاد میشود که از قابلیتهای فراوانی برخوردارند و در کارزار بازارهای جهنمی پررقابت توفیقات بزرگی بهدست آوردهاند، این تصور پدید میآید که میتوانند "کوچ" باشند. در این کتاب آمده است؛ بسیاری از مدیران خود را کوچ میدانند، درحالیکه در واقعیت صرفاً به افرادشان میگویند که چکار کنند!... بسیاری از رهبران، افرادشان را از پا میاندازند. کتاب همچنین از هیأتمدیرههایی نام میبرد که خود را در اوج میبینند و سازمان و شرکت را بینیاز از داناییها و راهکارهای تازه میدانند.
کتاب پیاده سازی فرهنگ کوچینگ در سازمانها نوشته جیلیان جونز، رو گورل با ترجمه افشین چایچی نصرتی، افشین محمد، افشین وزیریان, توسط انتشارات بازاریابی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: مدیریت، مدیریت رفتار سازمانی، توسعه راهبردی, برنامه ریزی راهبردی
بهنظر شما کدامیک از این مدیران برای پیادهسازی کوچینگ در سازمانشان اقدام میکنند؟ نیازی به فکر کردن ندارد که اهتمام مدیران دارای استاندارد حرفهای، تعالی اشخاص سازمان، ارتقای محصولات، رفاه فرهنگ جامعه و اقتصاد است و همچنان برای افزایش و ارتقای استانداردهای حرفهای از پا نمینشینند. هشدارهای این کتاب در نوع خود کمنظیر است. از جمله آنکه کوچینگ قرار نیست تمام بار سازمان را بر دوش بگیرد. بخوانید: اگر کوچینگ را نوشدارویی برای همهی مشکلات و دردهای سازمانی خود بدانید، نهایتاً به یک سرنوشت محکوم خواهید شد؛ پایانی بد. در این کتاب از برخی مدیران یاد میشود که از قابلیتهای فراوانی برخوردارند و در کارزار بازارهای جهنمی پررقابت توفیقات بزرگی بهدست آوردهاند، این تصور پدید میآید که میتوانند "کوچ" باشند. در این کتاب آمده است؛ بسیاری از مدیران خود را کوچ میدانند، درحالیکه در واقعیت صرفاً به افرادشان میگویند که چکار کنند!... بسیاری از رهبران، افرادشان را از پا میاندازند. کتاب همچنین از هیأتمدیرههایی نام میبرد که خود را در اوج میبینند و سازمان و شرکت را بینیاز از داناییها و راهکارهای تازه میدانند.