کتاب ه همانند هیچکاک نوشته پرویز نوری توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: هنر، سینما، زندگینامه و خاطرات
نویسنده در این کتاب به معرفی آلفرد هیچکاک کارگردان سرشناس و محبوب بریتانیایی می پردازد و آثار او را که از بزرگترین آثار در کارنامه تاریخ سینمای جهان به حساب می آیند، مورد بررسی قرار می دهد. از جمله فیلم های معروف او می توان به سرگیجه، روانی، شمال از شمال غربی و پنجره پشتی اشاره کرد.
پیچیدهترین فیلمهای تاریخ سینما را فیلمسازی انگلیسیساخت که وقتی به دعوت امریکاییها سر از هالیوود درآورد رونق تازهای به سرزمین سینما بخشید و شماری از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما را در استودیوهایی ساخت که از هنرِ فیلمسازی او سر درنمیآوردند. پیش از آنکه منتقدان جوان فرانسوی مشتاقانه به تماشای فیلمهای او بنشینند و ساختههایش را حدّ اعلای سینما بدانند، کمتر منتقدی حاضر بود فیلمهای او را چیزی فراتر از فیلمهای سرگرمکننده بداند. بعد از این بود که کارنامهی درخشانش و بهخصوص فیلمهایی که در دههی ۱۹۵۰ ساخت (از بیگانگان در قطار تا پنجرهی عقبی و مرد عوضی و سرگیجه)، به نمونههای کمنظیر سینمایی بدل شدند که میشد با «نظریهی مؤلف» دست به تحلیلشان زد. در همهی این سالها او تنها فیلمساز تاریخ سینماست که همهی تماشاگران سینما میشناسندش؛ فیلمسازی که سینما را از نو معنا کرد: آلفرد هیچکاک.
بخشی از متن کتاب
هیچکاک هر فکر و مضمونی را با تصویر میگوید؛ یعنی مقصود را با انتخاب اندازهٔ کادر و نوع کمپوزیسیون میخواهد. از تصاویرْ مفهوم و معنای صریح آنها را نمیگیرد، اما با طبع ظریف و دقیق خود غالباً آغاز هر صحنه را با موضوع آن متناسب قرار میدهد و در صحنهپردازیهایش پیش از آنکه به موضوع بپردازد تلویحاً، ضمن بازگویی خط داستانی، فلسفه و اندیشه و ایدههایش را نیز بیان میکند. این ظرافت تصویری در جنون (۱۹۷۲) در صحنهای بعد از صحنهٔ توقف دوربین خارج از دفتر، جایی که میدانیم جسد زنی قرار دارد و اکنون منشی دیگری به همین ساختمان داخل میشود، به چشم میخورد: قاتلْ آنامیسی را به درون خانهٔ کوچکی میبرد و به جای آنکه دوربین حرکت آن دو را تا داخل شدن به خانه تعقیب کند، آهسته از آنان دور میشود و به سوی خیابان میرود. بدینگونه هیچکاک میگذارد تا خودمان تصور کنیم چه اتفاقی در آنجا دارد میافتد.
علاوهبراین در زبان تصویری هیچکاک اشاره به واکنشها و اندیشیدن به آنچه دارد رخ میدهد و ما نمیبینیم، بسیار به چشم میخورد، به طوری که اغلب نیاز به تعمق و قدرت ذهن دارد. سبک و روش داستانگویی او در واقع بیش از هر چیز بر تصویر و قوهٔ بصری تکیه دارد. این است که حرف و مکالمه معمولاً کمتر نقش اساسی در آثارش بازی میکند (البته بهاستثنای معدودی از فیلمهایش). پیچیدگی و غامض بودن مفاهیم تصویری زبان هیچکاک، از دید و نگرش خاص او ناشی میشود. با این روش و با تسلط بسیاری که بر تصویر و میزانسن دارد و با تخیل وسیع و تلاطم معانی در ذهن، شگفت نیست اگر به خلق صحنههایی مثل صحنهٔ حمام در روح / روانی (۱۹۶۰)، یا اولین حملهٔ پرندهها به پمپبنزین و نزدیک آن رستوران در پرندگان (۱۹۶۳) یا حتا صحنهٔ قتل در حقالسکوت (۱۹۲۹)، که دستی را در حال یافتن یک چاقو نشان میدهد، روی آورد. موضوع قابلتوجه و ستودنی آنکه هیچکاک در هر صحنهای، ولو با بهرهگیری از روشهایی ابتدایی هم که شده، میکوشد به بیان افکار خود بپردازد و طبعاً از استفاده از هر شیوهٔ رایج و هر نوع حرکت متداولی، هر چند نامأنوس، و به کار گرفتن تصاویری که احیاناً ناخوشایند به نظر آید، روگردان نیست. در این مورد بهخصوص توجه به حرکت زوم به روی دستههای اسکناس داخل صندوق با حرکت دست زن همزمان برای برداشتن آنها در مارنی قابلذکر است.