کتاب ناطور دشت نوشته دی جی سیلینحر با ترجمه لیلا چگینی توسط انتشارات نیک فرجام به چاپ رسیده است.
رمان ناطور دشت نوشتهی جروم دیوید سلینجر دربارهی نوجوانی به نام هولدن کالفیلد است که ماجرای اخراج خود از مدرسه را روایت میکند، اما محتوای اثر به انتقاد از ارزشهای مصرفگرایی و عوامفریبی در آمریکای دههی پنجاه میلادی میپردازد. به دلیل انتقادهای بهروز و دقیق نویسنده، این اثر بهسرعت توسط خوانندگان، دست به دست شد و توانست بهعنوان یکی از مظاهر ادبیات کلاسیک در قرن بیستم در محافل مختلف ادبی شناخته شود.
هولدن، داستان ماجراجوییهای خود را از کریسمس سال قبل تعریف میکند. داستان از آنجایی آغاز میشود که هولدن در راه رفتن به خانه معلم تاریخش –اسپنسر– است تا بتواند با او خداحافظی کند. او کمکم برای خواننده تعریف میکند که به دلیل ناموفق بودن در کلاسها، اخراج شده است. بعد از ملاقات با معلم تاریخ، هولدن با هماتاقی خود –اِستِرادلِیتِر– روبهرو میشود که از هولدن میخواهد تا برای کلاس زبان انگلیسیاش مقالهای بنویسد. هولدن نیز دربارهی دستکش بیسبال برادر درگذشتهاش –آلی– مینویسد. استرادلیتر از محتوای مقالهی هولدن عصبانی میشود و نتیجهی دعوای آنها، بلاتکلیفی هولدن است. او وقتی به نیویورک بازمیگردد، نمیتواند به خانه برگردد، چون خانواده از اخراج او از مدرسه مطلع نیستند. به جای بازگشت به خانه به هتل ادمونت رفته و آنجا شاهد صحنههایی جنسی از پنجرههای اتاقهای دیگر است. هولدنِ تنها، پس از این ماجرا به کلوپ شبانهی هتل میرود اما پس از دیدن دوست دختر سابق برادر بزرگترش، آنجا را نیز ترک میکند.
کتاب ناطور دشت نوشته دی جی سیلینحر با ترجمه لیلا چگینی توسط انتشارات نیک فرجام به چاپ رسیده است.
رمان ناطور دشت نوشتهی جروم دیوید سلینجر دربارهی نوجوانی به نام هولدن کالفیلد است که ماجرای اخراج خود از مدرسه را روایت میکند، اما محتوای اثر به انتقاد از ارزشهای مصرفگرایی و عوامفریبی در آمریکای دههی پنجاه میلادی میپردازد. به دلیل انتقادهای بهروز و دقیق نویسنده، این اثر بهسرعت توسط خوانندگان، دست به دست شد و توانست بهعنوان یکی از مظاهر ادبیات کلاسیک در قرن بیستم در محافل مختلف ادبی شناخته شود.
هولدن، داستان ماجراجوییهای خود را از کریسمس سال قبل تعریف میکند. داستان از آنجایی آغاز میشود که هولدن در راه رفتن به خانه معلم تاریخش –اسپنسر– است تا بتواند با او خداحافظی کند. او کمکم برای خواننده تعریف میکند که به دلیل ناموفق بودن در کلاسها، اخراج شده است. بعد از ملاقات با معلم تاریخ، هولدن با هماتاقی خود –اِستِرادلِیتِر– روبهرو میشود که از هولدن میخواهد تا برای کلاس زبان انگلیسیاش مقالهای بنویسد. هولدن نیز دربارهی دستکش بیسبال برادر درگذشتهاش –آلی– مینویسد. استرادلیتر از محتوای مقالهی هولدن عصبانی میشود و نتیجهی دعوای آنها، بلاتکلیفی هولدن است. او وقتی به نیویورک بازمیگردد، نمیتواند به خانه برگردد، چون خانواده از اخراج او از مدرسه مطلع نیستند. به جای بازگشت به خانه به هتل ادمونت رفته و آنجا شاهد صحنههایی جنسی از پنجرههای اتاقهای دیگر است. هولدنِ تنها، پس از این ماجرا به کلوپ شبانهی هتل میرود اما پس از دیدن دوست دختر سابق برادر بزرگترش، آنجا را نیز ترک میکند.