کتاب مجبور به خیانت بودم نوشته روتا سپتیس با ترجمه مژده ترک زبان توسط انتشارات ابوعطا با موضوع ادبیات داستانی، ادبیات نوجوانان به چاپ رسیده است.
در تاریکی میزیستند؛ سایههایی با دموبازدم. دستها را در جیب فروکرده و انگشتهای یخزده را مشت کرده بودند. از ترس اینکه مبادا دستی رو شود، هیچکس به چشم دیگری نگاه نمیانداخت، اما به هر طریقی که بود، چشمی نامحسوس در همهحال آنها را میپایید، حتی در میان تاریکترین تاریکیها. محتاطبودن، در همهحال محتاطبودن و جانب احتیاط را گرفتن شده بود حس جدانشدنی رومانیاییها.
ماجرا از این قرار بود: بردوشکشیدن راز یک طغیان. داستانی که زاییدهی ذهن نیست. همهی اینها را پسر دانشآموزی از دل پایتخت، یعنی بخارست، نوشته است با ترسی در وجودش که نکند خطا کرده باشد.
حالا میخواهیم از خطاها صحبت کنیم. از دراکولا بگوییم که به عقیدهی برخی، درندهخوترین شخصیت مرتبط با فرهنگ رومانی است، اما همان برخی اگر حقیقت را بشنوند، تاب و تحملش را دارند؟
دراکولا افسانه است، افسانهای که با تاریخ واقعی رومانی هیچ ارتباطی ندارد، ولی دراکولایی خونخوار و واقعی وجود داشت که در وسط رومانی در قلعهای زندگی میکرد. کسی که بیست و چهار سال در کاخش پابرجا ماند. دراکولای خیالی، قربانیان خاص خودش را داشت، اما این هیولایی که دربارهاش حرف میزنیم، انتخاب کرد که شیطانصفت و سنگدل باشد.
الان بهتان میگویم؛ کسی که مردم را از غذا و برق و حقیقت و آزادی محروم کرد. مردمی که صبور و سرسخت بودند، اما جانشان از زورگویی به لبشان رسیده بود. میپرسید تعداد مردم چقدر بود؟ بیست و سه میلیون نفر.
کتاب مجبور به خیانت بودم نوشته روتا سپتیس با ترجمه مژده ترک زبان توسط انتشارات ابوعطا با موضوع ادبیات داستانی، ادبیات نوجوانان به چاپ رسیده است.
در تاریکی میزیستند؛ سایههایی با دموبازدم. دستها را در جیب فروکرده و انگشتهای یخزده را مشت کرده بودند. از ترس اینکه مبادا دستی رو شود، هیچکس به چشم دیگری نگاه نمیانداخت، اما به هر طریقی که بود، چشمی نامحسوس در همهحال آنها را میپایید، حتی در میان تاریکترین تاریکیها. محتاطبودن، در همهحال محتاطبودن و جانب احتیاط را گرفتن شده بود حس جدانشدنی رومانیاییها.
ماجرا از این قرار بود: بردوشکشیدن راز یک طغیان. داستانی که زاییدهی ذهن نیست. همهی اینها را پسر دانشآموزی از دل پایتخت، یعنی بخارست، نوشته است با ترسی در وجودش که نکند خطا کرده باشد.
حالا میخواهیم از خطاها صحبت کنیم. از دراکولا بگوییم که به عقیدهی برخی، درندهخوترین شخصیت مرتبط با فرهنگ رومانی است، اما همان برخی اگر حقیقت را بشنوند، تاب و تحملش را دارند؟
دراکولا افسانه است، افسانهای که با تاریخ واقعی رومانی هیچ ارتباطی ندارد، ولی دراکولایی خونخوار و واقعی وجود داشت که در وسط رومانی در قلعهای زندگی میکرد. کسی که بیست و چهار سال در کاخش پابرجا ماند. دراکولای خیالی، قربانیان خاص خودش را داشت، اما این هیولایی که دربارهاش حرف میزنیم، انتخاب کرد که شیطانصفت و سنگدل باشد.
الان بهتان میگویم؛ کسی که مردم را از غذا و برق و حقیقت و آزادی محروم کرد. مردمی که صبور و سرسخت بودند، اما جانشان از زورگویی به لبشان رسیده بود. میپرسید تعداد مردم چقدر بود؟ بیست و سه میلیون نفر.