کتاب زندگی بر محور حقیقت نوشته هانس روسلینگ با ترجمه اميرحسين فاضلى مقدم, توسط انتشارات کتاب کوله پشتی با موضوع روانشناسی موفقیت، راهنمایی ضروری برای تفکر روشن, جهانبینیِ مبتنی بر احساس به چاپ رسیده است.
کتاب زندگی بر محور حقیقت، یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و آمازون، راهنمایی ضروری برای تفکر روشن نسبت به جهان است که شیوه جهانبینی شما را تغییر خواهد داد و شما را برای بحرانها و فرصتهای آینده آماده میکند. زندگی بر محور حقیقت (Factfulness)، یعنی عادت به تکیه کردن بر عقایدی که مبتنی بر حقیقت هستند؛ این نوع نگاه از میزان استرس خواهد کاست. در کتاب زندگی بر محور حقیقت، پروفسور هانس روسلینگ (Hans Rosling) در کنار دو همکار همیشگیاش، آنا روسلینگ رونلاند (Anna Rosling Ronnlund) و اولا روسلینگ (Ola Rosling)، با طرح سؤالاتی ساده درباره وضعیت جهان، در تلاش هستند به طور بنیادین توضیح دهند که چرا ما مردمان حتی در مورد کوچکترین حقایق دنیا هم آگاهی نداریم. در توضیح این مسئله، پروفسور روسلینگ ده غریزه را در وجود انسانها مطرح میکند.
این کتاب بیان میکند که دنیا با همه کاستیهایش، در شرایطی بهتر از آن چیزیست که تصور میکنید. این بدان معنا نیست که دیگر هیچ دغدغهای وجود ندارد، اما وقتی به جای پذیرش یک جهانبینی مبتنی بر حقیقت، همواره نگران همهچیز باشیم، تواناییمان برای تمرکز بر مهمترین و مخاطرهآمیزترین مسائل از دست میرود. بیل گیتس در مورد این اثر گفته: این کتاب یکی از مهمترین کتابهایی است که در کل دوران زندگیام خواندهام، یک راهنمای ضروری برای شفافاندیشی دربارۀ دنیا.
به جهان فکر کنید؛ به جنگ، خشونت، بلایای طبیعی، فجایع ساختۀ دست بشر و فساد. چیزهای بدی که به نظر میرسد رو به بدتر شدن هم میروند، درست است؟ ثروتمندان، ثروتمندتر میشوند و فقرا، فقیرتر. نرخ فقر هم رو به افزایش است و به زودی تهی از منابع خواهیم شد، مگر آنکه اقدامی مؤثر و جدی انجام گیرد. حداقل میتوان گفت این تصویری است که اکثر غربیها در رسانهها میبینند و در ذهنشان هم نقش بسته است. این را جهانبینیِ مبتنی بر احساس نامگذاری میکنم. این شکل از جهانبینی، گمراه کننده و نگران کننده است.
حقیقت این است که اکثریت جمعیت جهان از نظر درآمدی در وضعیت میانه قرار دارند. شاید آنها در شرایطی زندگی نکنند که به عنوان طبقۀ متوسط در ذهن داریم، ولی در فقر مطلق هم زندگی نمیکنند؛ دخترانشان به مدرسه میروند، فرزندانشان واکسینه میشوند، در خانوادههای دو فرزندی زندگی میکنند و برای تعطیلات دوست دارند به خارج سفر کنند؛ البته نه به عنوان پناهنده. قدمبهقدم، سالبهسال، جهان در حال پیشرفت است، نه در تکتک مقیاسها و نه لزوماً هر سال، بلکه به شکل کلی دنیا در حال بهبود است. اگرچه دنیا با چالشهای بزرگی مواجه شده است، ولی موفق به پیشرفتهای چشمگیری شدهایم. این جهانبینیِ مبتنی بر حقیقت است.
جهانبینیِ مبتنی بر احساس است که مردم را به سمت منفیترین و بیمناکترین گزینههای سؤالات آزمون میکشاند. انسانها در زمان فکر کردن، حدس زدن و یادگیری پیرامون دنیا، اغلب به واسطۀ ادراک حسی به جهانبینی خود رجوع میکنند؛ بنابراین اگر جهانبینیتان غلط باشد، به شکلی نظاممند حدسهای اشتباه میزنید؛ ولی این جهانبینیِ مبتنی بر احساس، چنان که من هم تصور میکردم، فقط ناشی از اطلاعاتِ منسوخ نیست. حتی افراد با دسترسی به آخرین اطلاعات هم در اشتباه هستند. در عین حال مطمئن شدهام که مقصر، رسانههای بداندیش، پروپاگاند، اخبار جعلی و اطلاعات نادرست نیستند.
کتاب زندگی بر محور حقیقت نوشته هانس روسلینگ با ترجمه اميرحسين فاضلى مقدم, توسط انتشارات کتاب کوله پشتی با موضوع روانشناسی موفقیت، راهنمایی ضروری برای تفکر روشن, جهانبینیِ مبتنی بر احساس به چاپ رسیده است.
کتاب زندگی بر محور حقیقت، یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و آمازون، راهنمایی ضروری برای تفکر روشن نسبت به جهان است که شیوه جهانبینی شما را تغییر خواهد داد و شما را برای بحرانها و فرصتهای آینده آماده میکند. زندگی بر محور حقیقت (Factfulness)، یعنی عادت به تکیه کردن بر عقایدی که مبتنی بر حقیقت هستند؛ این نوع نگاه از میزان استرس خواهد کاست. در کتاب زندگی بر محور حقیقت، پروفسور هانس روسلینگ (Hans Rosling) در کنار دو همکار همیشگیاش، آنا روسلینگ رونلاند (Anna Rosling Ronnlund) و اولا روسلینگ (Ola Rosling)، با طرح سؤالاتی ساده درباره وضعیت جهان، در تلاش هستند به طور بنیادین توضیح دهند که چرا ما مردمان حتی در مورد کوچکترین حقایق دنیا هم آگاهی نداریم. در توضیح این مسئله، پروفسور روسلینگ ده غریزه را در وجود انسانها مطرح میکند.
این کتاب بیان میکند که دنیا با همه کاستیهایش، در شرایطی بهتر از آن چیزیست که تصور میکنید. این بدان معنا نیست که دیگر هیچ دغدغهای وجود ندارد، اما وقتی به جای پذیرش یک جهانبینی مبتنی بر حقیقت، همواره نگران همهچیز باشیم، تواناییمان برای تمرکز بر مهمترین و مخاطرهآمیزترین مسائل از دست میرود. بیل گیتس در مورد این اثر گفته: این کتاب یکی از مهمترین کتابهایی است که در کل دوران زندگیام خواندهام، یک راهنمای ضروری برای شفافاندیشی دربارۀ دنیا.
به جهان فکر کنید؛ به جنگ، خشونت، بلایای طبیعی، فجایع ساختۀ دست بشر و فساد. چیزهای بدی که به نظر میرسد رو به بدتر شدن هم میروند، درست است؟ ثروتمندان، ثروتمندتر میشوند و فقرا، فقیرتر. نرخ فقر هم رو به افزایش است و به زودی تهی از منابع خواهیم شد، مگر آنکه اقدامی مؤثر و جدی انجام گیرد. حداقل میتوان گفت این تصویری است که اکثر غربیها در رسانهها میبینند و در ذهنشان هم نقش بسته است. این را جهانبینیِ مبتنی بر احساس نامگذاری میکنم. این شکل از جهانبینی، گمراه کننده و نگران کننده است.
حقیقت این است که اکثریت جمعیت جهان از نظر درآمدی در وضعیت میانه قرار دارند. شاید آنها در شرایطی زندگی نکنند که به عنوان طبقۀ متوسط در ذهن داریم، ولی در فقر مطلق هم زندگی نمیکنند؛ دخترانشان به مدرسه میروند، فرزندانشان واکسینه میشوند، در خانوادههای دو فرزندی زندگی میکنند و برای تعطیلات دوست دارند به خارج سفر کنند؛ البته نه به عنوان پناهنده. قدمبهقدم، سالبهسال، جهان در حال پیشرفت است، نه در تکتک مقیاسها و نه لزوماً هر سال، بلکه به شکل کلی دنیا در حال بهبود است. اگرچه دنیا با چالشهای بزرگی مواجه شده است، ولی موفق به پیشرفتهای چشمگیری شدهایم. این جهانبینیِ مبتنی بر حقیقت است.
جهانبینیِ مبتنی بر احساس است که مردم را به سمت منفیترین و بیمناکترین گزینههای سؤالات آزمون میکشاند. انسانها در زمان فکر کردن، حدس زدن و یادگیری پیرامون دنیا، اغلب به واسطۀ ادراک حسی به جهانبینی خود رجوع میکنند؛ بنابراین اگر جهانبینیتان غلط باشد، به شکلی نظاممند حدسهای اشتباه میزنید؛ ولی این جهانبینیِ مبتنی بر احساس، چنان که من هم تصور میکردم، فقط ناشی از اطلاعاتِ منسوخ نیست. حتی افراد با دسترسی به آخرین اطلاعات هم در اشتباه هستند. در عین حال مطمئن شدهام که مقصر، رسانههای بداندیش، پروپاگاند، اخبار جعلی و اطلاعات نادرست نیستند.