موضوع کتاب : نگرش نظام ملی ،نوآوری
نگرش نظام نوآوری از دهه هشتاد قرن بیستم، بهعنوان یكی از چهارچوبهای نظری برگرفته از اقتصاد تكاملگرا در حوزه سیاستگذاری علم و فنآوری در كشورهای اروپای شمالی و آمریكا شكل گرفت. این نگرش در بدو تكوین خود به سرعت فایدهمندی خود را بهعنوان مدل نظری برای تبیین نظاممند بودن روند نوآوری نشان داد. دیری نگذشت كه به یكی از مهمترین مكاتب نظری در توسعه علم، فنآوری و نوآوری در كشورهای پیشرفته و در حال توسعه تبدیل شد. بهطوریكه از سالهای 90 بهعنوان الگوهای نظری غالب در حوزه سیاستگذاری علم، فنآوری و نوآوری كشورهای عضو سازمان همكاریهای اقتصادی و توسعه شناخته گردید با این حال همانطور كه از دید تكاملگرایان هر پدیده اجتماعی در حال تطور و تكامل است، علم اقتصاد تكاملی نیز بهعنوان یك پدیده اجتماعی، دارای تحولات و چرخشهای نظری بوده است و تأثیر تبعات آن تغییرات نیز بر نگرش نظام نوآوری نباید از چشم محققان و دانشجویان حوزه سیاستگذاری علم و فنآوری دور بماند. مجموعه مقالاتی که هماكنون در دست دارید، پس از یک درآمد در باب سیاستهای علم، فنآوری و نوآوری حاوی دستچینی از مقالات تأثیرگذار در رشته علمی سیاستگذاری علم و فنآوری است.
کلیه مقالات برگزیده بارها مورد استناد پژوهشگران قرار گرفتهاند و همگی دارای نفوذ بسیار بالا در جامعه علمی بینالمللی هستند.این مجموعه کوشش دارد با قرار دادن آنها در کنار یکدیگر، موضوعات حیاتی این رشته را از زبان اندیشهپردازان نظریه نظامنوآوری روشن سازد و در آن چالشهای مختلف فكری اندیشمندی مانند لاندوال، ادكوئیست، بوراس، چامیناد، و وانگطرح میشود. بخش مهمی از كوشش این اندیشمندان به تعریف نظام ملی نوآوری و نحوه تعامل اجزای آن در جامعه اختصاص دارد. البته با گذشت زمان، برای بسیاری مشخص گردیده است كه این تعاریف و مدلهای مفهومی از روابط داخلی، به تنهایی نمیتواند مخصكننده نحوه اثرگذاری سیاستهای نوآوری بر بستر اقتصادی اجتماعی باشد و ارزیابی نتایج مستقیم، غیرمستقیم و آثار درازمدت سیاستهای علم، فنآوری و نوآوری بدون بررسی نحوه روابط این سیاستها با دیگر سیاستهای كلان جامعه قابل انجام نیست.
بنابراین به تدریج موضوعات دیگری مانند بستههای سیاستی یا آمیختههای سیاستی و پس از آن بحث در مورد خردمایههای سیاستی وارد این حوزه شدند. با این وجود هر چه چهارچوب اولیه با مفاهیم نوین بسط یافت مشکلات واقعی انطباق نگرش نظری نظام ملی را با واقعیات مصادیق آن بیشتر عیان نمود، ضعف این نگرش را از جنبه سامانمند که مهمترین خصلت آن اعلام شده است، بیش از پیش آشکار ساخت. در همین رابطه اندیشمندانی مانند بلادا، فلانگن و دیگران و كانینگهام و دیگران در جهت پیچیدهترکردن نگرش و یا در اصل مخالفت با این نگرش، مقالههایی ارائه دادهاند که بخش انتهایی این مجموعه را تشکیل داده است و بالاخره در پایان این مجموعه یکی از مقالات اخیر لاندوال آورده شده است که بهعنوان یکی از پایهگذاران این مکتب، خود بخشی از نقاط ضعف فکری این نگرش را بر میشمارد.
موضوع کتاب : نگرش نظام ملی ،نوآوری
نگرش نظام نوآوری از دهه هشتاد قرن بیستم، بهعنوان یكی از چهارچوبهای نظری برگرفته از اقتصاد تكاملگرا در حوزه سیاستگذاری علم و فنآوری در كشورهای اروپای شمالی و آمریكا شكل گرفت. این نگرش در بدو تكوین خود به سرعت فایدهمندی خود را بهعنوان مدل نظری برای تبیین نظاممند بودن روند نوآوری نشان داد. دیری نگذشت كه به یكی از مهمترین مكاتب نظری در توسعه علم، فنآوری و نوآوری در كشورهای پیشرفته و در حال توسعه تبدیل شد. بهطوریكه از سالهای 90 بهعنوان الگوهای نظری غالب در حوزه سیاستگذاری علم، فنآوری و نوآوری كشورهای عضو سازمان همكاریهای اقتصادی و توسعه شناخته گردید با این حال همانطور كه از دید تكاملگرایان هر پدیده اجتماعی در حال تطور و تكامل است، علم اقتصاد تكاملی نیز بهعنوان یك پدیده اجتماعی، دارای تحولات و چرخشهای نظری بوده است و تأثیر تبعات آن تغییرات نیز بر نگرش نظام نوآوری نباید از چشم محققان و دانشجویان حوزه سیاستگذاری علم و فنآوری دور بماند. مجموعه مقالاتی که هماكنون در دست دارید، پس از یک درآمد در باب سیاستهای علم، فنآوری و نوآوری حاوی دستچینی از مقالات تأثیرگذار در رشته علمی سیاستگذاری علم و فنآوری است.
کلیه مقالات برگزیده بارها مورد استناد پژوهشگران قرار گرفتهاند و همگی دارای نفوذ بسیار بالا در جامعه علمی بینالمللی هستند.این مجموعه کوشش دارد با قرار دادن آنها در کنار یکدیگر، موضوعات حیاتی این رشته را از زبان اندیشهپردازان نظریه نظامنوآوری روشن سازد و در آن چالشهای مختلف فكری اندیشمندی مانند لاندوال، ادكوئیست، بوراس، چامیناد، و وانگطرح میشود. بخش مهمی از كوشش این اندیشمندان به تعریف نظام ملی نوآوری و نحوه تعامل اجزای آن در جامعه اختصاص دارد. البته با گذشت زمان، برای بسیاری مشخص گردیده است كه این تعاریف و مدلهای مفهومی از روابط داخلی، به تنهایی نمیتواند مخصكننده نحوه اثرگذاری سیاستهای نوآوری بر بستر اقتصادی اجتماعی باشد و ارزیابی نتایج مستقیم، غیرمستقیم و آثار درازمدت سیاستهای علم، فنآوری و نوآوری بدون بررسی نحوه روابط این سیاستها با دیگر سیاستهای كلان جامعه قابل انجام نیست.
بنابراین به تدریج موضوعات دیگری مانند بستههای سیاستی یا آمیختههای سیاستی و پس از آن بحث در مورد خردمایههای سیاستی وارد این حوزه شدند. با این وجود هر چه چهارچوب اولیه با مفاهیم نوین بسط یافت مشکلات واقعی انطباق نگرش نظری نظام ملی را با واقعیات مصادیق آن بیشتر عیان نمود، ضعف این نگرش را از جنبه سامانمند که مهمترین خصلت آن اعلام شده است، بیش از پیش آشکار ساخت. در همین رابطه اندیشمندانی مانند بلادا، فلانگن و دیگران و كانینگهام و دیگران در جهت پیچیدهترکردن نگرش و یا در اصل مخالفت با این نگرش، مقالههایی ارائه دادهاند که بخش انتهایی این مجموعه را تشکیل داده است و بالاخره در پایان این مجموعه یکی از مقالات اخیر لاندوال آورده شده است که بهعنوان یکی از پایهگذاران این مکتب، خود بخشی از نقاط ضعف فکری این نگرش را بر میشمارد.