کتاب دل شکستگی نوشته آلن دوباتن با ترجمه محمدهادی حاجی بیگلو توسط انتشارات کتاب سرای نیک به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: متارکه، روانشناسی، عشق، یاس و نومیدی
زمانی بود که دوستتان داشت. زمانی بود که آیندهای برای خودتان داشتید. آنوقتها در آغوشش آرام میگرفتید. ترسهایتان را با هم در میان میگذاشتید، از احساسهای ناامنیتان نقشهای ترسیم میکردید و در اختیارش میگذاشتید. شوخیها و دیوانگیهایش را دوست داشتید و برای زندگیتان دورنمایی دوستداشتنی تصور کرده بودید. با او سفرها رفتید، احساسی را که نسبت به والدینش داشت درک میکردید و حتی گاهی با هم در موردِ دکور خانه تصمیم میگرفتید. او بهترین دوست شما بود. اما اکنون بهتمامی ویران شدهاید. زیر پایتان خالی شده است.
به این دردِ خاص نامی پرمعنا دادهایم تا به آن ابهت ببخشیم: «دلشکستگی». چون واقعاً آدمی احساس میکند گویی چیزی گوهرین و بنیادین، در او شکسته و خرد شده است. به هر دری میزنید تا بتوانید آنچه را از سر میگذرانید درست و کامل توصیف کنید. گاهی اوقات، فقط برای ساعاتی، حس میکنید با این مسئله کنار آمدهاید. اما بعد یکباره به یاد میآورید که هر چیز خوبی از جهان رخت بربسته است. بیش از هر چیز احساس تنهایی میکنید با اندوه و سردرگمیتان تنها ماندهاید، خشمگین هستید و دلیل این اتفاقها را نمیتوانید بفهمید.
کتاب دل شکستگی نوشته آلن دوباتن با ترجمه محمدهادی حاجی بیگلو توسط انتشارات کتاب سرای نیک به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: متارکه، روانشناسی، عشق، یاس و نومیدی
زمانی بود که دوستتان داشت. زمانی بود که آیندهای برای خودتان داشتید. آنوقتها در آغوشش آرام میگرفتید. ترسهایتان را با هم در میان میگذاشتید، از احساسهای ناامنیتان نقشهای ترسیم میکردید و در اختیارش میگذاشتید. شوخیها و دیوانگیهایش را دوست داشتید و برای زندگیتان دورنمایی دوستداشتنی تصور کرده بودید. با او سفرها رفتید، احساسی را که نسبت به والدینش داشت درک میکردید و حتی گاهی با هم در موردِ دکور خانه تصمیم میگرفتید. او بهترین دوست شما بود. اما اکنون بهتمامی ویران شدهاید. زیر پایتان خالی شده است.
به این دردِ خاص نامی پرمعنا دادهایم تا به آن ابهت ببخشیم: «دلشکستگی». چون واقعاً آدمی احساس میکند گویی چیزی گوهرین و بنیادین، در او شکسته و خرد شده است. به هر دری میزنید تا بتوانید آنچه را از سر میگذرانید درست و کامل توصیف کنید. گاهی اوقات، فقط برای ساعاتی، حس میکنید با این مسئله کنار آمدهاید. اما بعد یکباره به یاد میآورید که هر چیز خوبی از جهان رخت بربسته است. بیش از هر چیز احساس تنهایی میکنید با اندوه و سردرگمیتان تنها ماندهاید، خشمگین هستید و دلیل این اتفاقها را نمیتوانید بفهمید.