کتاب در قفل شده نوشته فریدا مک فادن با ترجمه مریم علیزاده میلانلو توسط انتشارات کوله پشتی با موضوع ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است.
ماجرای کتاب در قفل شده به بیستوشش سال پیش برمیگردد. خانوادهی نیرلینگ بیخبر از همه جا در حال گذران زندگی بودند تا زمانی که یک در قفل شده باز شد و زندگیِ این خانواده را برای همیشه تغییر داد. آرون نیرلینگ، یک مرد محترم، یک پدر مهربان و همسری اهل خانواده بود که هرگز در زندگیاش به کوچکترین بیقانونی و خلافی دست نزد، اما ناگهان مشخص میشود که رازی بزرگ را پشت در بستهی کارگاه زیرزمینیاش پنهان کرده است! روزی که آن در گشوده و راز هولناکش برملا شد ، مردم شهر آرزو میکردند که کاش هرگز این مردم محترم را نمیشناختند. با باز شدن آن در شوم، بقایای جسد زنی بیستوپنج ساله کشف شد و ماجرا در همین جا خاتمه نیافت.
وقتی نورا دیویس یازده ساله در اتاق خوابش مشغول انجام تکالیفش بود، اصلا به فکرش هم نمیرسید که پدرش در زیرزمین خانهشان زنها را میکشد.
تا روزی که پلیس جلوی در خانهشان آمد.
چند دهه بعد، پدر نورا زندگی خود را پشت میلههای زندان میگذراند . نورا که جراح موفقی شده زندگی مجردی آرامی دارد و هیچکس نمیداند پدرش قاتل سریالی بدنامی بوده است. او میخواهد این وضعیت را حفظ کند اما متوجه میشود یکی از بیمارانش که زن جوانی است به قتل رسیده؛ آن هم با همان شیوه منحصر به فرد و وحشتناک پدرش برای کشتن قربانیان.
یکی میداند نورا کیست و از او میخواهد که این جنایت خارج از تصور را گردن بگیرد؛ اما او مثل پدرش قاتل نیست. پلیس نمیتواند چیزی به او بچسباند.
البته تا وقتی که نگاهی به زیرزمین خانه او نینداخته است...
کتاب در قفل شده نوشته فریدا مک فادن با ترجمه مریم علیزاده میلانلو توسط انتشارات کوله پشتی با موضوع ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است.
ماجرای کتاب در قفل شده به بیستوشش سال پیش برمیگردد. خانوادهی نیرلینگ بیخبر از همه جا در حال گذران زندگی بودند تا زمانی که یک در قفل شده باز شد و زندگیِ این خانواده را برای همیشه تغییر داد. آرون نیرلینگ، یک مرد محترم، یک پدر مهربان و همسری اهل خانواده بود که هرگز در زندگیاش به کوچکترین بیقانونی و خلافی دست نزد، اما ناگهان مشخص میشود که رازی بزرگ را پشت در بستهی کارگاه زیرزمینیاش پنهان کرده است! روزی که آن در گشوده و راز هولناکش برملا شد ، مردم شهر آرزو میکردند که کاش هرگز این مردم محترم را نمیشناختند. با باز شدن آن در شوم، بقایای جسد زنی بیستوپنج ساله کشف شد و ماجرا در همین جا خاتمه نیافت.
وقتی نورا دیویس یازده ساله در اتاق خوابش مشغول انجام تکالیفش بود، اصلا به فکرش هم نمیرسید که پدرش در زیرزمین خانهشان زنها را میکشد.
تا روزی که پلیس جلوی در خانهشان آمد.
چند دهه بعد، پدر نورا زندگی خود را پشت میلههای زندان میگذراند . نورا که جراح موفقی شده زندگی مجردی آرامی دارد و هیچکس نمیداند پدرش قاتل سریالی بدنامی بوده است. او میخواهد این وضعیت را حفظ کند اما متوجه میشود یکی از بیمارانش که زن جوانی است به قتل رسیده؛ آن هم با همان شیوه منحصر به فرد و وحشتناک پدرش برای کشتن قربانیان.
یکی میداند نورا کیست و از او میخواهد که این جنایت خارج از تصور را گردن بگیرد؛ اما او مثل پدرش قاتل نیست. پلیس نمیتواند چیزی به او بچسباند.
البته تا وقتی که نگاهی به زیرزمین خانه او نینداخته است...