کتاب درمان شوپنهاور نوشته اروین د یالوم با ترجمه کیومرث پارسای, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
«هرگاه به فردی دارای تواناییهای ذهنی نادر و والا، حرفهای نامناسب واگذار شود، همچون ظرفی ارزشمند و تزیینشده با نقشهایی زیبا و بکر است که از آن به جای دیگ در آشپزخانه استفاده میکنند.
مسافرت بزرگ خانواده شوپنهاور، در سال ۱۸۰۴ به پایان رسید و آرتور شانزده ساله، اندوهگین و ناراحت، دوره آموزشی هفت ساله را نزد سناتور ینیش، بازرگان مشهور هامبورگ، آغاز و اینگونه به قولی که به پدرش داده بود، عمل کرد. آرتور با توجه به اجبار برای گام نهادن به زندگی دوگانه، هرچند همه تکالیف مربوط به دوره آموزشی را انجام میداد، ولی هر لحظه از اوقات فراغت را پنهانی صرف مطالعه اندیشههای بزرگ تاریخ فرزانگی میکرد.
نه ماه بعد، حادثه ای شگفتانگیز شکل گرفت و زندگی آرتور را به شدت تحت تأثیر قرار داد. وضعیت سلامت هاینریش شوپنهاور شصت و پنج ساله، به سرعت در معرض مخاطره قرار گرفت و خیلی زود دارای چهرهای زرد، قلبی افسرده، حواسی پرت و جسمی خسته شد. بیشتر اوقات، دوستان قدیمی را نمیشناخت. در بیستم آوریل ۱۸۰۵، به رغم تشدید بیماری، به فروشگاه بزرگ خود در هامبورگ رفت و از پنجره بالاخانه انبار غله، به رودخانه شیرجه زد.....
کتاب درمان شوپنهاور نوشته اروین د یالوم با ترجمه کیومرث پارسای, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
«هرگاه به فردی دارای تواناییهای ذهنی نادر و والا، حرفهای نامناسب واگذار شود، همچون ظرفی ارزشمند و تزیینشده با نقشهایی زیبا و بکر است که از آن به جای دیگ در آشپزخانه استفاده میکنند.
مسافرت بزرگ خانواده شوپنهاور، در سال ۱۸۰۴ به پایان رسید و آرتور شانزده ساله، اندوهگین و ناراحت، دوره آموزشی هفت ساله را نزد سناتور ینیش، بازرگان مشهور هامبورگ، آغاز و اینگونه به قولی که به پدرش داده بود، عمل کرد. آرتور با توجه به اجبار برای گام نهادن به زندگی دوگانه، هرچند همه تکالیف مربوط به دوره آموزشی را انجام میداد، ولی هر لحظه از اوقات فراغت را پنهانی صرف مطالعه اندیشههای بزرگ تاریخ فرزانگی میکرد.
نه ماه بعد، حادثه ای شگفتانگیز شکل گرفت و زندگی آرتور را به شدت تحت تأثیر قرار داد. وضعیت سلامت هاینریش شوپنهاور شصت و پنج ساله، به سرعت در معرض مخاطره قرار گرفت و خیلی زود دارای چهرهای زرد، قلبی افسرده، حواسی پرت و جسمی خسته شد. بیشتر اوقات، دوستان قدیمی را نمیشناخت. در بیستم آوریل ۱۸۰۵، به رغم تشدید بیماری، به فروشگاه بزرگ خود در هامبورگ رفت و از پنجره بالاخانه انبار غله، به رودخانه شیرجه زد.....