کتاب جنایت و مکافات نوشته فئودور داستایفسکی با ترجمه نسرین مجیدی توسط انتشارات روزگار، کوهسار با موضوع ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است.
کتاب جنایت و مکافات حاوی یک رمان مشهور روسی است که نخستینبار در سال ۱۸۶۶ میلادی منتشر شده است. ماجرای رمان «جنایت و مکافات» حول زندگی یک دانشجوی رشتهٔ حقوق به نام «رادیون راسکولنیکف» میچرخد؛ جوانی که فشار فقر دارد خردش میکند. او اصولی برای خود دارد و بر اساس این اصول هم دست به قتل میزند. شخصیت راسکولنیکف مرد جوانی است که با پاگذاشتن به فراتر از مرزها و انجام ناهنجاری، به اندیشههای خودش جامهٔ عمل میپوشاند. او هیچ اصل و قاعدهٔ تحمیلی از جامعه را نمیپذیرد و شخصیتی آزمونگرا است و تا تهوتوی یک چیز را درنیاورد، دست برنمیدارد. تا آخرین مرزها پیش میرود و رنج حاصل از آن را به جان میخرد. فئودور داستایفسکی نویسندهٔ واقعگرایی است که همیشه چشمی هم به وضعیت اجتماعی آن روز روسیه داشته است. شخصیتهای او نمایندهٔ مردم روسیه هستند. مضمون «جنایت و مکافات»، قتل و تاثیر آن بر قاتل است. نویسنده توجه بسیاری به حالات درونی قهرمان کتابش (راسکولنیکف) دارد. بهباور داستایفسکی در موقعیتهایی که روان نامتعادل شود، بهتر میتوان جوهر باطنی انسان را شناخت
صبح روز بعد از آن گفتگوی کذایی بین پترپتروویچ خواستگار دونیا و دونیا و پولچریا الکساندرونا فرا رسید. پتر پتروویچ تازه ذهنش روشن شده بود. حالا با ناراحتی ناچار بود اعتراف کند که اتفاق دیروز که به نظرش عجیب و محال میآمد واقعیت دارد. باید این اتفاق را حقیقی و تغییرناپذیر بداند. غرور و خودخواهیاش در سراسر شب چون مار سیاه زخمی به قلبش نیش میزد. صبح پس از این که از خواب بیدار شد فوراً خودش را در آینه نگاه کرد. میترسید مبادا در طول شب صفرا سراسر وجودش را آلوده کرده باشد. اما خوشبختانه ظاهرش رضایتبخش بود. وقتی به قیافه نجیب و پوست روشن خود نگاه کرد امیدوار شد که میتواند جایی برای خود عروس بهتر و مناسبتری بیابد. گرچه این اواخر کمی چاق شده بود. با این افکار احساس بهتری پیدا کرد. آب دهانش را به گوشهای انداخت و با این کار موجب خنده آرام و تمسخرآمیز دوست و همخانهاش آندره لبزیانتیکوف شد. البته پتر پتروویچ متوجه خنده او شد و آن را به حساب دوستی گذاشت. اخیراً نکات بسیاری را به حساب او میگذاشت. اما ناگهان به این نتیجه رسید که نمیبایست روز گذشته دوستش را از همه جریانات آگاه کند، از این بابت کمی خشمگین شد. این هم دومین خطای روز گذشته او بود که به دلیل شتابزدگی و تحریکات عصبی انجام داده بود.
کتاب جنایت و مکافات نوشته فئودور داستایفسکی با ترجمه نسرین مجیدی توسط انتشارات روزگار، کوهسار با موضوع ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است.
کتاب جنایت و مکافات حاوی یک رمان مشهور روسی است که نخستینبار در سال ۱۸۶۶ میلادی منتشر شده است. ماجرای رمان «جنایت و مکافات» حول زندگی یک دانشجوی رشتهٔ حقوق به نام «رادیون راسکولنیکف» میچرخد؛ جوانی که فشار فقر دارد خردش میکند. او اصولی برای خود دارد و بر اساس این اصول هم دست به قتل میزند. شخصیت راسکولنیکف مرد جوانی است که با پاگذاشتن به فراتر از مرزها و انجام ناهنجاری، به اندیشههای خودش جامهٔ عمل میپوشاند. او هیچ اصل و قاعدهٔ تحمیلی از جامعه را نمیپذیرد و شخصیتی آزمونگرا است و تا تهوتوی یک چیز را درنیاورد، دست برنمیدارد. تا آخرین مرزها پیش میرود و رنج حاصل از آن را به جان میخرد. فئودور داستایفسکی نویسندهٔ واقعگرایی است که همیشه چشمی هم به وضعیت اجتماعی آن روز روسیه داشته است. شخصیتهای او نمایندهٔ مردم روسیه هستند. مضمون «جنایت و مکافات»، قتل و تاثیر آن بر قاتل است. نویسنده توجه بسیاری به حالات درونی قهرمان کتابش (راسکولنیکف) دارد. بهباور داستایفسکی در موقعیتهایی که روان نامتعادل شود، بهتر میتوان جوهر باطنی انسان را شناخت
صبح روز بعد از آن گفتگوی کذایی بین پترپتروویچ خواستگار دونیا و دونیا و پولچریا الکساندرونا فرا رسید. پتر پتروویچ تازه ذهنش روشن شده بود. حالا با ناراحتی ناچار بود اعتراف کند که اتفاق دیروز که به نظرش عجیب و محال میآمد واقعیت دارد. باید این اتفاق را حقیقی و تغییرناپذیر بداند. غرور و خودخواهیاش در سراسر شب چون مار سیاه زخمی به قلبش نیش میزد. صبح پس از این که از خواب بیدار شد فوراً خودش را در آینه نگاه کرد. میترسید مبادا در طول شب صفرا سراسر وجودش را آلوده کرده باشد. اما خوشبختانه ظاهرش رضایتبخش بود. وقتی به قیافه نجیب و پوست روشن خود نگاه کرد امیدوار شد که میتواند جایی برای خود عروس بهتر و مناسبتری بیابد. گرچه این اواخر کمی چاق شده بود. با این افکار احساس بهتری پیدا کرد. آب دهانش را به گوشهای انداخت و با این کار موجب خنده آرام و تمسخرآمیز دوست و همخانهاش آندره لبزیانتیکوف شد. البته پتر پتروویچ متوجه خنده او شد و آن را به حساب دوستی گذاشت. اخیراً نکات بسیاری را به حساب او میگذاشت. اما ناگهان به این نتیجه رسید که نمیبایست روز گذشته دوستش را از همه جریانات آگاه کند، از این بابت کمی خشمگین شد. این هم دومین خطای روز گذشته او بود که به دلیل شتابزدگی و تحریکات عصبی انجام داده بود.