کتاب بیشعوری نوشته خاویر کرمنت با ترجمه رویا امامی میبدی، توسط انتشارات ایرمان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: بیشعوری، روانشناسی
بیشعورها، افرادی نابغه و باهوش هستند. نابغههایی خودخواه، مردمآزار و با اعتمادبه نفسی کاذب. این افراد با منفعت طلبیهای خود در نهایت به خود و افراد جامعه ضرر میرسانند. بیشعوری یک بیماری است و بیشعور یک بیمار. خاویر کرمنت در این کتاب این موضوع را بهخوبی مورد بحث قرار داده و با لحنی طنزگونه و ماجراهایی ساختگی اما نزدیک به واقعیت زندگی، یک چیز را به ما گوشزد می کند: دنیا را بیماری مسری و خطرناک بیشعوری تهدید میکند و اگر الان به فکر چاره نباشیم، بیشعورها دنیا را نابود می کنند. در بخشی از کتاب می خوانیم: «بیشتر بیشعورها را می توان از روی رفتار تهاجمی و اخلاق قلدرمابانه شان شناخت. اگر با گردن کلفتی و ترساندن دیگران نتوانند کارشان را به انجام رسانند، حقه سوار می کنند یا قانون و مقررات را طوری انگولک میکنند تا نتیجهاش به نفع شان شود.
مثل تمام اعتیادها، مسالهی انکار در بیشعوری هم مسالهی مهمی است. آنها قبول نمیکنند که باید مسئولیت پذیر باشند و یا دستکم زیر حرفشان نزنند و حاضر به پذیرش اشکال و اشتباه در کارشان باشند. بیشعورها کسانیاند که فکر می کنند قانون در رابطه با آنها تعریف و معین میشود و آنها تافتههای جدابافته ایاند که حق انجام هر کاری را که اراده کنند، دارند. بیشعوری مرض وقاحت و سوءاستفاده از دیگران است. مشکل درمان بیشعوری آن است که آدم بیشعور معمولا قبول نمی کند، بیشعور است. اگر هم عاقبت قبول کند، باز هم تمایل دارد تقصیر آن را به گردن دیگران بیندازد.»
کتاب بیشعوری نوشته خاویر کرمنت با ترجمه رویا امامی میبدی، توسط انتشارات ایرمان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: بیشعوری، روانشناسی
بیشعورها، افرادی نابغه و باهوش هستند. نابغههایی خودخواه، مردمآزار و با اعتمادبه نفسی کاذب. این افراد با منفعت طلبیهای خود در نهایت به خود و افراد جامعه ضرر میرسانند. بیشعوری یک بیماری است و بیشعور یک بیمار. خاویر کرمنت در این کتاب این موضوع را بهخوبی مورد بحث قرار داده و با لحنی طنزگونه و ماجراهایی ساختگی اما نزدیک به واقعیت زندگی، یک چیز را به ما گوشزد می کند: دنیا را بیماری مسری و خطرناک بیشعوری تهدید میکند و اگر الان به فکر چاره نباشیم، بیشعورها دنیا را نابود می کنند. در بخشی از کتاب می خوانیم: «بیشتر بیشعورها را می توان از روی رفتار تهاجمی و اخلاق قلدرمابانه شان شناخت. اگر با گردن کلفتی و ترساندن دیگران نتوانند کارشان را به انجام رسانند، حقه سوار می کنند یا قانون و مقررات را طوری انگولک میکنند تا نتیجهاش به نفع شان شود.
مثل تمام اعتیادها، مسالهی انکار در بیشعوری هم مسالهی مهمی است. آنها قبول نمیکنند که باید مسئولیت پذیر باشند و یا دستکم زیر حرفشان نزنند و حاضر به پذیرش اشکال و اشتباه در کارشان باشند. بیشعورها کسانیاند که فکر می کنند قانون در رابطه با آنها تعریف و معین میشود و آنها تافتههای جدابافته ایاند که حق انجام هر کاری را که اراده کنند، دارند. بیشعوری مرض وقاحت و سوءاستفاده از دیگران است. مشکل درمان بیشعوری آن است که آدم بیشعور معمولا قبول نمی کند، بیشعور است. اگر هم عاقبت قبول کند، باز هم تمایل دارد تقصیر آن را به گردن دیگران بیندازد.»