کتاب کوه پنجم نوشته پائولو کوئلیو با ترجمه دل آرا قهرمان توسط انتشارات آسیم به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی میباشد.
پائولو کوئلیو در کتاب کوه پنجم از زندگی ایلیای نبی (الیاس پیامبر) نوشته است. داستانی که از کتاب مقدس اقتباس کرده است و شرح سفر روحانی و ماموریتهای یک پیامبر است. ایلیا یکی از پیامبران قوم یهود از دست حاکم ظالم منطقه، آخاب، فرار میکند و همراه با زنی بیوه و پسرش به شهر زیبای اکبر میرسد و در آنجا پناه میگیرد.
این سفر عشقی بینظیر به زندگی ایلیا میآورد و او پس از مرگ آن زن، نگهداری از پسرش را بعهده میگیرد. ایلیا در تلاش است تا خودش را در دنیایی که از ظلم و بیداد پر شده است حفظ کند و حالا در میان یک دوراهی قرار گرفته است. دوراهی که او را به انتخابی سخت میان عشق و وظیفهشناسی کشانده است.
ایلیا آن شب نخوابید. برای نخستین بار پس از سالها احساسات کودکیش به او بازگشته بودند اما این بار فرشته نگهبانش نبود که با او سخن گفته بود این «چیزی» بسیار بزرگتر و مقتدرتر بود. ترسید که اگر از بردن فرمان خودداری کند لعن و نفرینی در کارش حادث شود.
صبح روز بعد او تصمیم گرفت که آنچه از وی خواسته شده بود به انجام رساند. بهعلاوه او پیامآور چیزی بود که ربطی به خودش نداشت؛ وقتی وظیفهاش به انجام میرسید صداها دوباره به سراغش نمیآمدند تا آشفتهاش کنند.
ترتیب ملاقات با شاه اخآب دشوار نبود. در نسلهای دور با به سلطنت رسیدن سموئیل نبی پیامبران در حکومت و تجارت اهمیت یافتند. آنان توانستند ازدواج کنند، فرزند داشته باشند اما میبایست همواره تحت فرمان خداوند بمانند تا قانونگذاران و حکمرانان از جاده تقوی گام بیرون ننهند. تاریخ پیروزیهای بسیاری را به مدد این «تعالییافتگان از حق» ثبت کرده بود و اگر اسرائیل به خاطر حکامش تداوم یافته بود، هنگامی که آنان از راه راست منحرف میشدند، همواره پیامبری بود که آنان را به راه خداوند بازگرداند.....
کتاب کوه پنجم نوشته پائولو کوئلیو با ترجمه دل آرا قهرمان توسط انتشارات آسیم به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی میباشد.
پائولو کوئلیو در کتاب کوه پنجم از زندگی ایلیای نبی (الیاس پیامبر) نوشته است. داستانی که از کتاب مقدس اقتباس کرده است و شرح سفر روحانی و ماموریتهای یک پیامبر است. ایلیا یکی از پیامبران قوم یهود از دست حاکم ظالم منطقه، آخاب، فرار میکند و همراه با زنی بیوه و پسرش به شهر زیبای اکبر میرسد و در آنجا پناه میگیرد.
این سفر عشقی بینظیر به زندگی ایلیا میآورد و او پس از مرگ آن زن، نگهداری از پسرش را بعهده میگیرد. ایلیا در تلاش است تا خودش را در دنیایی که از ظلم و بیداد پر شده است حفظ کند و حالا در میان یک دوراهی قرار گرفته است. دوراهی که او را به انتخابی سخت میان عشق و وظیفهشناسی کشانده است.
ایلیا آن شب نخوابید. برای نخستین بار پس از سالها احساسات کودکیش به او بازگشته بودند اما این بار فرشته نگهبانش نبود که با او سخن گفته بود این «چیزی» بسیار بزرگتر و مقتدرتر بود. ترسید که اگر از بردن فرمان خودداری کند لعن و نفرینی در کارش حادث شود.
صبح روز بعد او تصمیم گرفت که آنچه از وی خواسته شده بود به انجام رساند. بهعلاوه او پیامآور چیزی بود که ربطی به خودش نداشت؛ وقتی وظیفهاش به انجام میرسید صداها دوباره به سراغش نمیآمدند تا آشفتهاش کنند.
ترتیب ملاقات با شاه اخآب دشوار نبود. در نسلهای دور با به سلطنت رسیدن سموئیل نبی پیامبران در حکومت و تجارت اهمیت یافتند. آنان توانستند ازدواج کنند، فرزند داشته باشند اما میبایست همواره تحت فرمان خداوند بمانند تا قانونگذاران و حکمرانان از جاده تقوی گام بیرون ننهند. تاریخ پیروزیهای بسیاری را به مدد این «تعالییافتگان از حق» ثبت کرده بود و اگر اسرائیل به خاطر حکامش تداوم یافته بود، هنگامی که آنان از راه راست منحرف میشدند، همواره پیامبری بود که آنان را به راه خداوند بازگرداند.....