کتاب چطور خیلی بدخط بنویسیم نوشته آن فاین با ترجمه فرمهر منجزی, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، رمان های خارجی، داستان های نوجوان خارجی به چاپ رسیده است.
کمعقل نیستم. خیلی هم احمق نیستم. از آنهایی هم نیستم که وقتی اتفاق بدی برای کسی میافتد، آب دماغشان راه میافتد یا اشک از چشمهایشان سرازیر میشود. اما باید اعتراف کنم همینکه چشمم به آن باتلاقِ غمانگیز یعنی کلاس جدیدم افتاد احساس ناخوشایندی پیدا کردم. درست است، قطعاً من آدم بدعنقیام.
بچهها همه گوش کنید، خبرهای خوب و جالبی برایتان دارم.
خانم تیت دستهایش را به هم زد و به طرف ردیفی برگشت که خِنگهای خپله از روی نیمکتهای کثیف و شلختهشان به من زُل زده بودند.
خانم تیت گفت: «امسال یک دانشآموز جدید داریم. به نظرتان خبر خوبی نیست؟» و لبخند زد: «او اینجاست. تازه از آمریکا آمده و اسمش هووارد چستر است.»
تصحیحش کردم: «چستر هووارد.»
اما گوش نکرد. مشغول قدمرو رفتن توی کلاس بود. دنبال یک نیمکت خالی میگشت. نمیتوانستم دوباره حرفم را تکرار کنم. فکر کردم حتماً آنقدر باهوش هست که به موقع حرفش را اصلاح کند. برای همین فقط وسایلم را برداشتم و راه افتادم طرف نیمکتی در ردیف آخر که به آن اشاره کرده بود.
کتاب چطور خیلی بدخط بنویسیم نوشته آن فاین با ترجمه فرمهر منجزی, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، رمان های خارجی، داستان های نوجوان خارجی به چاپ رسیده است.
کمعقل نیستم. خیلی هم احمق نیستم. از آنهایی هم نیستم که وقتی اتفاق بدی برای کسی میافتد، آب دماغشان راه میافتد یا اشک از چشمهایشان سرازیر میشود. اما باید اعتراف کنم همینکه چشمم به آن باتلاقِ غمانگیز یعنی کلاس جدیدم افتاد احساس ناخوشایندی پیدا کردم. درست است، قطعاً من آدم بدعنقیام.
بچهها همه گوش کنید، خبرهای خوب و جالبی برایتان دارم.
خانم تیت دستهایش را به هم زد و به طرف ردیفی برگشت که خِنگهای خپله از روی نیمکتهای کثیف و شلختهشان به من زُل زده بودند.
خانم تیت گفت: «امسال یک دانشآموز جدید داریم. به نظرتان خبر خوبی نیست؟» و لبخند زد: «او اینجاست. تازه از آمریکا آمده و اسمش هووارد چستر است.»
تصحیحش کردم: «چستر هووارد.»
اما گوش نکرد. مشغول قدمرو رفتن توی کلاس بود. دنبال یک نیمکت خالی میگشت. نمیتوانستم دوباره حرفم را تکرار کنم. فکر کردم حتماً آنقدر باهوش هست که به موقع حرفش را اصلاح کند. برای همین فقط وسایلم را برداشتم و راه افتادم طرف نیمکتی در ردیف آخر که به آن اشاره کرده بود.