کتاب ماجراهای تام سایر نوشته مارک تواین با ترجمه ابوالحسن تهامی, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی، ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
تام سایر نوجوانی است ناآرام که در آمریکای ۱۸۴۰ در دهکده ای کنار رود عظیم می سی سی پی بزرگ می شود؛ او پسر بچه ای بازیگوش بوده و در دهکده همه چیز را به هم می ریزد، نیمه شب پا به گورستان می گذارد، دبستان را به آشوب می کشد، عاشق دختر همکلاسی اش می شود، با ترس و لرز به مصاف خبیث ترین تبهکاران می رود و عجیب ترین گنج جهان را ..
ماجراهای تام سایر بهترین هدیه برای جوانان و همای آنهایی است که دیگر جوان نیستند.
خانم مسن عینکش را آورد پایین و از بالای آن اطراف اتاق را برانداز کرد؛ بعد عینک را برد بالا و از زیرش نگاه کرد. آن خانم برای پیدا کردن چیز کوچکی مثل یک پسر بچه خیلی به ندرت از پشت عینک نگاه می کرد یا اصلا نگاه نمی کرد. عینک مال پزش بود، برای قوت قلبش بود و برای «تشخص» ساخته شده بود نه برای خدمت به چشم؛ از دو دریچه ی بخاری هم نگاه می کرد فرقی نداشت! خاله پالی لحظه ای متحیر شد و بعد داد زد البته نه با عصبانیت، ولی با صدای بلندی که همه ی میزوصندلی ها بشنوند: – گفته باشم، اگه دم بهت برسه…
کتاب ماجراهای تام سایر نوشته مارک تواین با ترجمه ابوالحسن تهامی, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی، ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
تام سایر نوجوانی است ناآرام که در آمریکای ۱۸۴۰ در دهکده ای کنار رود عظیم می سی سی پی بزرگ می شود؛ او پسر بچه ای بازیگوش بوده و در دهکده همه چیز را به هم می ریزد، نیمه شب پا به گورستان می گذارد، دبستان را به آشوب می کشد، عاشق دختر همکلاسی اش می شود، با ترس و لرز به مصاف خبیث ترین تبهکاران می رود و عجیب ترین گنج جهان را ..
ماجراهای تام سایر بهترین هدیه برای جوانان و همای آنهایی است که دیگر جوان نیستند.
خانم مسن عینکش را آورد پایین و از بالای آن اطراف اتاق را برانداز کرد؛ بعد عینک را برد بالا و از زیرش نگاه کرد. آن خانم برای پیدا کردن چیز کوچکی مثل یک پسر بچه خیلی به ندرت از پشت عینک نگاه می کرد یا اصلا نگاه نمی کرد. عینک مال پزش بود، برای قوت قلبش بود و برای «تشخص» ساخته شده بود نه برای خدمت به چشم؛ از دو دریچه ی بخاری هم نگاه می کرد فرقی نداشت! خاله پالی لحظه ای متحیر شد و بعد داد زد البته نه با عصبانیت، ولی با صدای بلندی که همه ی میزوصندلی ها بشنوند: – گفته باشم، اگه دم بهت برسه…