کتاب قزاق ها

کتاب قزاق ها نوشته لئون تولستوی با ترجمه محمدجواد ابتهاج, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.

اولنین، جوان ثروتمند اهل مسکو، که در جستجوی آرامش و خوشبختی به ارتش روسیه ملحق شده و به قفقاز کوچ کرده است، در حین تلاش برای خو گرفتن با زندگی سخت قزاق ها، دلباخته ی دختری به نام ماریون می شود، اما از ترس آنکه از هدف اصلی اش منحرف نشود، چیزی از این علاقه به دخترک نمی گوید.

در این میان اولنین که توانایی برقراری ارتباط با قزاق ها را ندارد، باقزاق پیر و اصیلی به نام اورشکا که از قضا روحیه ی او نیز با زندگی روبه تحول جوان های امروزی سرزمینش همخوانی ندارد، رفیق می شود و روزگار تنهایی خویش را با او می گذراند.

بخشی از کتاب

اولنین پیش خود فکر کرد: «خب، علف سبز می شود، بعد چه خواهد شد؟ با وجود همه اینها باید زندگی کرد، باید خوشبخت بود؛ زیرا من فقط یک آرزو دارم و آن خوشبختی است. چه اهمیت دارد که من چگونه موجودی باشم: حیوانی مثل دیگران که روی قبرش علف سبز می شود، و چیز دیگری در کار نیست، یا اینکه چهارچوبه ای هستم که داخل در آن قسمتی از الوهیت غیرمرئی محصور شده است. با وجود این، باید به بهترین وجه ممکن زندگی کرد. ولی برای خوشبخت بودن، چگونه باید زندگی کرد و چرا من تا این لحظه خوشبخت نبوده ام؟»

بعد، زندگی گذشته خویش را به خاطر آورد و از خود احساس نفرت کرد. خویشتن را خودخواه و پرتوقع یافت و حال آنکه درواقع برای خود به چیزی احتیاج نداشت. به تمام آنچه در اطرافش وجود داشت نگاه می کرد: سبزی شفاف و آفتاب که رو به افول می رفت و آسمان صاف، به همه اینها نگاه می کرد و خود را پیوسته مثل سابق خوشحال می یافت. «چرا من خوشبخت هستم؟ و چرا تا به حال زندگی کرده ام؟.......

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
130,000
٪15
110,500 تومان
توضیحات

کتاب قزاق ها نوشته لئون تولستوی با ترجمه محمدجواد ابتهاج, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.

اولنین، جوان ثروتمند اهل مسکو، که در جستجوی آرامش و خوشبختی به ارتش روسیه ملحق شده و به قفقاز کوچ کرده است، در حین تلاش برای خو گرفتن با زندگی سخت قزاق ها، دلباخته ی دختری به نام ماریون می شود، اما از ترس آنکه از هدف اصلی اش منحرف نشود، چیزی از این علاقه به دخترک نمی گوید.

در این میان اولنین که توانایی برقراری ارتباط با قزاق ها را ندارد، باقزاق پیر و اصیلی به نام اورشکا که از قضا روحیه ی او نیز با زندگی روبه تحول جوان های امروزی سرزمینش همخوانی ندارد، رفیق می شود و روزگار تنهایی خویش را با او می گذراند.

بخشی از کتاب

اولنین پیش خود فکر کرد: «خب، علف سبز می شود، بعد چه خواهد شد؟ با وجود همه اینها باید زندگی کرد، باید خوشبخت بود؛ زیرا من فقط یک آرزو دارم و آن خوشبختی است. چه اهمیت دارد که من چگونه موجودی باشم: حیوانی مثل دیگران که روی قبرش علف سبز می شود، و چیز دیگری در کار نیست، یا اینکه چهارچوبه ای هستم که داخل در آن قسمتی از الوهیت غیرمرئی محصور شده است. با وجود این، باید به بهترین وجه ممکن زندگی کرد. ولی برای خوشبخت بودن، چگونه باید زندگی کرد و چرا من تا این لحظه خوشبخت نبوده ام؟»

بعد، زندگی گذشته خویش را به خاطر آورد و از خود احساس نفرت کرد. خویشتن را خودخواه و پرتوقع یافت و حال آنکه درواقع برای خود به چیزی احتیاج نداشت. به تمام آنچه در اطرافش وجود داشت نگاه می کرد: سبزی شفاف و آفتاب که رو به افول می رفت و آسمان صاف، به همه اینها نگاه می کرد و خود را پیوسته مثل سابق خوشحال می یافت. «چرا من خوشبخت هستم؟ و چرا تا به حال زندگی کرده ام؟.......

مشخصات
  • ناشر
    جامی،مصدق
  • نویسنده
    لئون تولستوی
  • مترجم
    محمدجواد ابتهاج
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • نوبت چاپ
    اول
  • تعداد صفحات
    256
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش