کتاب قاتل بی چهره

کتاب قاتل بی چهره نوشته سباستین فیتسک ترجمه مهوش خرمی پور توسط انتشارات کتاب سرای تندیس به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی، داستان جنایی

در این کتاب با شخصیتی به نام «ماکس رود» آشنا و همراه می‌شوید. ماکس رود یک نویسندهٔ ناموفق و یک شهروند قانون‌مدار است. او درست برعکس برادرش، «کاسمو» که در بخش انفرادی زندان بیماران روانی حبس است، هرگز در عمرش هیچ جرمی مرتکب نشده بود، اما سرانجام روزی مرتکب یکی از وحشتناک‌ترین جرم‌ها می‌شود. ابتدای رمان، ماکس رود که تنها رمان موفق او «Die Blutschule» نام داشته، همراه با دخترخوانده‌اش «جولا» به یک مدرسه می‌رود تا در آنجا با پدر و مادر یکی از بچه‌ها مصاحبه کند. این پدر و مادر می‌خواهند به دو فرزند خودشان قتل‌کردن را بیاموزند. همان‌وقت غریبه‌ای با ماکس رود تماس گرفته و می‌گوید که به بخش مراقبت‌های ویژه در بیمارستان بیاید؛ زیرا زندگی بسیاری برای او باقی نمانده است! ماکس بلافاصله با جولا از مدرسه به بیمارستان می‌رود. ماجراها از همین نقطه آغاز می‌شوند. 

قاتل بی چهره

بخشی از متن کتاب قاتل بی چهره

ویولا گرمن

چاقو؟ اسلحه؟ یا ترجیحا دستبند؟

ویولا گرمن، می‌بایست از میان خشونت وحشیانه و خلاقیت خالص یکی را انتخاب می‌کرد. آن هم تا حد امکان، خیلی هم زود.

او بیش‌تر تمایل داشت صداخفه‌کن را به اسلحه نصب کند و به این بدبختی پایان بدهد. تابه‌حال همه نقشه‌های بدون خشونت این به‌اصطلاح رئیسش با شکست روبه‌رو شده بود. چه می‌شد اگر این روشنفکران نظریه‌پرداز خودشان نقش جیمزباند را بازی می‌کردند؟

آن‌ها کودک بودند، کودکان علاقه‌مند به کارهای فنی که هنوز بزرگ نشده بودند، درست مثل مردانی که نام‌های مستعار زشت و زننده روی خودشان می‌گذاشتند، نام‌های مستعاری از قبیل، ماهی، شبح یا چنین مزخرفاتی.

او برخلاف چنین مردان بی‌عرضه‌ای از پدرش تیراندازی یاد گرفته بود. از همان دوران کودکی که پدر، او را همراه خود به شکار می‌برد، به دخترش تیراندازی را آموزش داده بود. هرچند که قطعاً بهترین تیرانداز جهان نبود، اما یک گوزن را از فاصله سیصدوپنجاه متری به‌راحتی می‌زد، بنابراین این موقعیت هم برایش هیچ مشکلی نداشت. بخصوص که ماشین هم پارک بود و فقط کافی بود که او به‌راحتی درِ کشویی آن را باز کند.

بنگ. بنگ.

دو تیر درست به پشت سرشان و این کار چنان به‌سرعت انجام می‌شد که آن‌ها از اینکه ناگهان محتوای داخل سرشان روی شیشه جلوی ماشین پاشیده می‌شد، تعجب می‌کردند و پیش از آنکه تکه‌های سفیدرنگ مغزشان را ببینند، می‌مردند.

آن‌ها حتی صدای شلیک را هم نمی‌شنیدند.

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
430,000
٪17
356,900 تومان
توضیحات

کتاب قاتل بی چهره نوشته سباستین فیتسک ترجمه مهوش خرمی پور توسط انتشارات کتاب سرای تندیس به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی، داستان جنایی

در این کتاب با شخصیتی به نام «ماکس رود» آشنا و همراه می‌شوید. ماکس رود یک نویسندهٔ ناموفق و یک شهروند قانون‌مدار است. او درست برعکس برادرش، «کاسمو» که در بخش انفرادی زندان بیماران روانی حبس است، هرگز در عمرش هیچ جرمی مرتکب نشده بود، اما سرانجام روزی مرتکب یکی از وحشتناک‌ترین جرم‌ها می‌شود. ابتدای رمان، ماکس رود که تنها رمان موفق او «Die Blutschule» نام داشته، همراه با دخترخوانده‌اش «جولا» به یک مدرسه می‌رود تا در آنجا با پدر و مادر یکی از بچه‌ها مصاحبه کند. این پدر و مادر می‌خواهند به دو فرزند خودشان قتل‌کردن را بیاموزند. همان‌وقت غریبه‌ای با ماکس رود تماس گرفته و می‌گوید که به بخش مراقبت‌های ویژه در بیمارستان بیاید؛ زیرا زندگی بسیاری برای او باقی نمانده است! ماکس بلافاصله با جولا از مدرسه به بیمارستان می‌رود. ماجراها از همین نقطه آغاز می‌شوند. 

قاتل بی چهره

بخشی از متن کتاب قاتل بی چهره

ویولا گرمن

چاقو؟ اسلحه؟ یا ترجیحا دستبند؟

ویولا گرمن، می‌بایست از میان خشونت وحشیانه و خلاقیت خالص یکی را انتخاب می‌کرد. آن هم تا حد امکان، خیلی هم زود.

او بیش‌تر تمایل داشت صداخفه‌کن را به اسلحه نصب کند و به این بدبختی پایان بدهد. تابه‌حال همه نقشه‌های بدون خشونت این به‌اصطلاح رئیسش با شکست روبه‌رو شده بود. چه می‌شد اگر این روشنفکران نظریه‌پرداز خودشان نقش جیمزباند را بازی می‌کردند؟

آن‌ها کودک بودند، کودکان علاقه‌مند به کارهای فنی که هنوز بزرگ نشده بودند، درست مثل مردانی که نام‌های مستعار زشت و زننده روی خودشان می‌گذاشتند، نام‌های مستعاری از قبیل، ماهی، شبح یا چنین مزخرفاتی.

او برخلاف چنین مردان بی‌عرضه‌ای از پدرش تیراندازی یاد گرفته بود. از همان دوران کودکی که پدر، او را همراه خود به شکار می‌برد، به دخترش تیراندازی را آموزش داده بود. هرچند که قطعاً بهترین تیرانداز جهان نبود، اما یک گوزن را از فاصله سیصدوپنجاه متری به‌راحتی می‌زد، بنابراین این موقعیت هم برایش هیچ مشکلی نداشت. بخصوص که ماشین هم پارک بود و فقط کافی بود که او به‌راحتی درِ کشویی آن را باز کند.

بنگ. بنگ.

دو تیر درست به پشت سرشان و این کار چنان به‌سرعت انجام می‌شد که آن‌ها از اینکه ناگهان محتوای داخل سرشان روی شیشه جلوی ماشین پاشیده می‌شد، تعجب می‌کردند و پیش از آنکه تکه‌های سفیدرنگ مغزشان را ببینند، می‌مردند.

آن‌ها حتی صدای شلیک را هم نمی‌شنیدند.

مشخصات
  • ناشر
    کتاب سرای تندیس
  • نویسنده
    سباستین فیتسک
  • مترجم
    مهوش خرمی پور
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1403
  • نوبت چاپ
    سوم
  • تعداد صفحات
    446
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
درباره نویسنده
سباستین فیتسک

سباستین فیتسک متولد ۱۳ اکتبر سال ۱۹۷۱ در برلین می باشد وی نویسنده و روزنامه‌نگار آلمانی است. سباستین با انتشار نخستین رمان خود به نام «درمان» در صدر جدول پرفروش‌ترین آثار جیبی در آلمان قرار گرفت و نامزد دریافت جایزه فردریش کلاسه نیز شد. پس از این رمان، رمان‌های درمان، آموک اشپیل، کودک، روح‌شکن، اسپیلتر و در نهایت کلکسیونر چشم از او منتشر شد و توانست خود را به عنوان نویسنده تریلرهای روانشناختی تثبیت کند. او از معدود نویسندگان آلمانی است که آثارش در کشورهای انگلیسی‌زبان آمریکا و انگلستان چاپ شده و موفق به فروش بیش از چهار و نیم میلیون نسخه از آثارش شده‌است.

برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش