کتاب رنگ قرمز آسمان خاطرات قرنطینه نوشته حسن گل محمدی, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات فارسی, رمان ایرانی, ادبیات داستانی, داستان ایرانی میباشد.
کتابی که می خوانید خاطرات نویسنده را از 14 روز قرنطینه در خود جای داده است؛ روزگار، روزگار کروناست و در یک روز متفاوت هنگامی که گل محمدی از خواب بر می خیزد و نگاهی به آسمان شهر می اندازد، آن را سرخ و آتشین می بیند، در حالی که همسرش چنین نظری ندارد و پهنه ای آبی رنگ در مقابلش جولان می دهد. تاکنون از اختلال دید به عنوان علامتی برای کرونا یاد نشده اما از آن جا که این ویروس علائم خاصی را برای افراد مختلف نمایان می کند، آن ها فرض را بر این می گیرند که مرد به کرونا گرفتار شده و او را در اتاقی جداگانه قرنطینه می کنند؛ این قرنطینه خانگی راه و فرصتی می گشاید برای کنکاش بیشتر در وجود خودش، نگاهی به دنیای اطرافش و بازنگری و مرور ابعاد گوناگون زندگی اش.
بخشی از کتاب
نمی دانم چرا وقتی شب می شود. این چند ساعت آخر خیلی به کندی می گذرد. از ساعت 9 تا 11 که من می خوابم. این دو ساعت بیش از یک روز طول می کشد تا سپری شود و من به رختخواب بروم. در ذهن خودم تصور کردم در همین ساعتی که من در این اتاق قرنطینه گرفتارم، در ساختمان های بلند اطراف ما، چقدر افراد دیگری در قرنطینه هستند. آیا افرادی که به قرنطینه می روند خاطرات خودشان را می نویسند، آیا آنها حال و حوصله این کار را دارند. نمی توانم به این سوالات پاسخ دهم. ما انسان ها در شرایط بد هیچ گاه به فکر دیگران نیستیم. حتی در پی شناخت خودمان هم نیستیم. در حالی که اگر به خود شناخت پیدا کنیم شاید رشد و شکوفایی ذهنمان رخت بربندد. به نظر من انسان هرچه ناشناخته باشد، بهتر است. چون در او رازی پنهان می ماند و امید به آینده و تحولی مدام را در خود حفظ می کند، این نصایحی که می گویند برو خود را بشناس زیان آور است.
کتاب رنگ قرمز آسمان خاطرات قرنطینه نوشته حسن گل محمدی, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات فارسی, رمان ایرانی, ادبیات داستانی, داستان ایرانی میباشد.
کتابی که می خوانید خاطرات نویسنده را از 14 روز قرنطینه در خود جای داده است؛ روزگار، روزگار کروناست و در یک روز متفاوت هنگامی که گل محمدی از خواب بر می خیزد و نگاهی به آسمان شهر می اندازد، آن را سرخ و آتشین می بیند، در حالی که همسرش چنین نظری ندارد و پهنه ای آبی رنگ در مقابلش جولان می دهد. تاکنون از اختلال دید به عنوان علامتی برای کرونا یاد نشده اما از آن جا که این ویروس علائم خاصی را برای افراد مختلف نمایان می کند، آن ها فرض را بر این می گیرند که مرد به کرونا گرفتار شده و او را در اتاقی جداگانه قرنطینه می کنند؛ این قرنطینه خانگی راه و فرصتی می گشاید برای کنکاش بیشتر در وجود خودش، نگاهی به دنیای اطرافش و بازنگری و مرور ابعاد گوناگون زندگی اش.
بخشی از کتاب
نمی دانم چرا وقتی شب می شود. این چند ساعت آخر خیلی به کندی می گذرد. از ساعت 9 تا 11 که من می خوابم. این دو ساعت بیش از یک روز طول می کشد تا سپری شود و من به رختخواب بروم. در ذهن خودم تصور کردم در همین ساعتی که من در این اتاق قرنطینه گرفتارم، در ساختمان های بلند اطراف ما، چقدر افراد دیگری در قرنطینه هستند. آیا افرادی که به قرنطینه می روند خاطرات خودشان را می نویسند، آیا آنها حال و حوصله این کار را دارند. نمی توانم به این سوالات پاسخ دهم. ما انسان ها در شرایط بد هیچ گاه به فکر دیگران نیستیم. حتی در پی شناخت خودمان هم نیستیم. در حالی که اگر به خود شناخت پیدا کنیم شاید رشد و شکوفایی ذهنمان رخت بربندد. به نظر من انسان هرچه ناشناخته باشد، بهتر است. چون در او رازی پنهان می ماند و امید به آینده و تحولی مدام را در خود حفظ می کند، این نصایحی که می گویند برو خود را بشناس زیان آور است.