رمانی که می خوانید در آمستردام و در سال ۱۹۴۳ می‌گذرد. هانکه، روزهایش را با تهیه و تحویل _x000D_ کالاهای بازار سیاه به مشتری‌هایش می‌گذراند و شب‌ها نیز مجبور است ماهیت _x000D_ اصلی کارش را از پدر و مادر نگرانش مخفی سازد. نامزد هانکه با یورش _x000D_ آلمانی‌ها در جنگ کشته شده و او هر لحظه را با غم و سوگ نامزدش سپری _x000D_ می‌کند. هانکه دوست دارد که کار غیرقانونی‌اش را نوعی شورش و سرکشی کوچک _x000D_ قلمداد کند. در روزی عادی، یکی از مشتریان هانکه، خانم جانسن، از او _x000D_ درخواست کمک می‌کند. زمانی که هانکه درخواست خانم جانسن را می‌شنود، بسیار _x000D_ شوکه و شگفت‌زده می‌شود.

خانم جانسن می‌خواهد نوجوانی یهودی را پیدا _x000D_ کند که در خانه‌اش مخفی شده‌بود ولی اکنون بدون هیچ رد و نشانی ناپدید _x000D_ شده‌است. هانکه در ابتدا تمایلی به درگیر شدن در چنین ماجرای خطرناکی _x000D_ ندارد، اما او درنهایت، وارد گستره ای وسیع از اسرار و ماجرجویی‌ها می‌شود _x000D_ که او را به قلب مقاومت علیه نازی‌ها می‌کشاند، چشمانش را روی بی‌رحمی و _x000D_ ستم‌های جنگ باز کرده و او را وادار می سازد که هر طور شده کاری بکند.