کتاب بیگانه

کتاب بیگانه نوشته آلبر کامو ترجمه رزا گیلکی توسط انتشارات آوای مهدیس به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی

کتاب بیگانه از زبان مرسو، شخصیت اصلی، روایت می‌شود. مرسو علاوه بر این‌که در دهکده و میان مردمش غریبه است، شخصیتش برای خوانندگان هم ناشناخته است. او به طور کلی رویکردی درست و حقیقی به زندگی دارد، که مردم این ویژگی را «بی تفاوتی» می‌نامند.داستان در دو قسمت روایت می‌شود و راوی هر دو قسمت مرسو، شخصیت اصلی داستان است. بخش اول زمانی است که او در مراسم تدفین مادرش شرکت می‌کند اما هیچ احساس تأثری از خود نشان نمی‌دهد که این رفتارش برای بقیه بسیار عجیب است. قسمت دوم این رمان ماجرای ازدواج او با مری و حکم اعدام با اتهام به قتل یک مرد عرب است.

کامو در این کتاب تناقضی را برای خواننده ترسیم می‌کند که اگر در آن عمیق شویم متوجه می‌شویم که مرسو بی تفاوت نیست، بلکه تنها هدفش در زندگی این است که با حقایق روبه‌رو شود. او به شدت منطقی است و این منطق راه را برایش هموارتر کرده ‌است. آلبر کامو درباره شخصیت مرسو می‌گوید: «مرسو نمی‌خواهد زندگی را ساده کند. بلکه او فقط هرچه هست، همان را می‌گوید. در نتیجه‌ی این کارش جامعه برای پیشرفتش به سرعت احساس تهدید می‌کند و او را از خود می‌راند.»نکته جالب درباره‌ی شخصیت مرسو این است که در طول داستان به نظر می‌آید شخصیت مرسو ثابت می‌ماند، یعنی او همان آدم بی‌تفاوتی است که از ابتدای داستان بوده است. اما وقتی در داستان پیش می‌رویم متوجه رشد شخصیت مرسو می‌شویم. در ابتدای داستان، جامعه مرسو را طرد کرده‌ است و او قادر به درک احساسات مردم نیست. اما در میانه‌ی داستان این رفتارش تغییر می‌کند.آلبرکامو به وسیله‌ی شخصیت مرسو، یکی از مهم‌ترین مسائل بشری را مطرح می‌کند، اهمیت «انتخاب» در زندگی که از مباحث اصلی اگزیستانسیالیسم و آبسوردیسم است. موضوعاتی که در آثار کامو برجسته و مورد توجه‌اند.

بخشی از متن کتاب

«این مطلب راست بود، هنگامی که مادرم خانه بود، تمام اوقات، ساکت با نگاه خود مرا دنبال می‌کردو روزهای اول که به نوانخانه آمده بود اغلب گریه می‌کرد و این به علت تعییر عادت بود. پس از چند ماه اگر می‌خواستند او را از نوانخانه بیرون بیاورند بازهم گریه می‌کرد. بازهم بعلت تغییر عادت بود. کمی هم به این جهت بود که در سال اخیر هیچ بدیدن او نیامده بودم. و همچنین بعلت اینکه یکشنبه‌ام را می‌گرفت. صرف نظر از زحمتی که برای رفتن با اتوبوس، گرفتن بلیط، و دو ساعت در راه بودن می‌بایست می‌کشیدم.

مدیر بازهم با من حرف زد. ولی من دیگر به او گوش نمی‌دادم. بعد به من گفت:« گمان می‌کنم می‌خواهید مادرتان را ببینید.» من بی اینکه جوابی بگویم بلند شدم. او پیشاپیش من به سوی در حرکت کرد. در پلکان، برایم گفت:« او را در اطاق کوچک مرده‌ها گذاشته‌ایم. برای اینکه دیگران متاثر نشوند. در اینجا هر وقت کسی می‌میرد، بقیه تا دو سه روز عصبانی‌اند و این موضوع باعث زحمت می‌شود.» از حیاطی عبور می‌کردیم که عده‌ی زیادی پیرمرد، در آن، دسته دسته باهم وراجی می‌کردند.هنگامی که ما عبور می‌کردیم آن‌ها خاموش می‌شدند، و پشت سرما باز گفت‌و‌گو شروع می‌شد. گوئی که همهمه سنگین طوطی‌هاست. دم یک ساختمان کوچک مدیر از من جدا شد.« آقای مرسو شما را تنها می‌گذارم، در دفتر خود برای انجام هرگونه خدمتی حاضرم. بنا به قاعده ساعت ده صبح برای تدفین معین شده است. زیرا فکر کردیم بدین ترتیب، شما خواهید توانست در بالین مذهبی به خاک سپرده شود. بر من واجب است که لوازم این امر را فراهم کنم اما خواستم ضمنا شما را هم مطلع گردانم.» از او تشکر کردم. مادرم، گرچه بی دین نبود، ولی هنگام زندگی‌اش هرگز به دین نمی‌اندیشید.

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
100,000
٪20
80,000 تومان
توضیحات

کتاب بیگانه نوشته آلبر کامو ترجمه رزا گیلکی توسط انتشارات آوای مهدیس به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی

کتاب بیگانه از زبان مرسو، شخصیت اصلی، روایت می‌شود. مرسو علاوه بر این‌که در دهکده و میان مردمش غریبه است، شخصیتش برای خوانندگان هم ناشناخته است. او به طور کلی رویکردی درست و حقیقی به زندگی دارد، که مردم این ویژگی را «بی تفاوتی» می‌نامند.داستان در دو قسمت روایت می‌شود و راوی هر دو قسمت مرسو، شخصیت اصلی داستان است. بخش اول زمانی است که او در مراسم تدفین مادرش شرکت می‌کند اما هیچ احساس تأثری از خود نشان نمی‌دهد که این رفتارش برای بقیه بسیار عجیب است. قسمت دوم این رمان ماجرای ازدواج او با مری و حکم اعدام با اتهام به قتل یک مرد عرب است.

کامو در این کتاب تناقضی را برای خواننده ترسیم می‌کند که اگر در آن عمیق شویم متوجه می‌شویم که مرسو بی تفاوت نیست، بلکه تنها هدفش در زندگی این است که با حقایق روبه‌رو شود. او به شدت منطقی است و این منطق راه را برایش هموارتر کرده ‌است. آلبر کامو درباره شخصیت مرسو می‌گوید: «مرسو نمی‌خواهد زندگی را ساده کند. بلکه او فقط هرچه هست، همان را می‌گوید. در نتیجه‌ی این کارش جامعه برای پیشرفتش به سرعت احساس تهدید می‌کند و او را از خود می‌راند.»نکته جالب درباره‌ی شخصیت مرسو این است که در طول داستان به نظر می‌آید شخصیت مرسو ثابت می‌ماند، یعنی او همان آدم بی‌تفاوتی است که از ابتدای داستان بوده است. اما وقتی در داستان پیش می‌رویم متوجه رشد شخصیت مرسو می‌شویم. در ابتدای داستان، جامعه مرسو را طرد کرده‌ است و او قادر به درک احساسات مردم نیست. اما در میانه‌ی داستان این رفتارش تغییر می‌کند.آلبرکامو به وسیله‌ی شخصیت مرسو، یکی از مهم‌ترین مسائل بشری را مطرح می‌کند، اهمیت «انتخاب» در زندگی که از مباحث اصلی اگزیستانسیالیسم و آبسوردیسم است. موضوعاتی که در آثار کامو برجسته و مورد توجه‌اند.

بخشی از متن کتاب

«این مطلب راست بود، هنگامی که مادرم خانه بود، تمام اوقات، ساکت با نگاه خود مرا دنبال می‌کردو روزهای اول که به نوانخانه آمده بود اغلب گریه می‌کرد و این به علت تعییر عادت بود. پس از چند ماه اگر می‌خواستند او را از نوانخانه بیرون بیاورند بازهم گریه می‌کرد. بازهم بعلت تغییر عادت بود. کمی هم به این جهت بود که در سال اخیر هیچ بدیدن او نیامده بودم. و همچنین بعلت اینکه یکشنبه‌ام را می‌گرفت. صرف نظر از زحمتی که برای رفتن با اتوبوس، گرفتن بلیط، و دو ساعت در راه بودن می‌بایست می‌کشیدم.

مدیر بازهم با من حرف زد. ولی من دیگر به او گوش نمی‌دادم. بعد به من گفت:« گمان می‌کنم می‌خواهید مادرتان را ببینید.» من بی اینکه جوابی بگویم بلند شدم. او پیشاپیش من به سوی در حرکت کرد. در پلکان، برایم گفت:« او را در اطاق کوچک مرده‌ها گذاشته‌ایم. برای اینکه دیگران متاثر نشوند. در اینجا هر وقت کسی می‌میرد، بقیه تا دو سه روز عصبانی‌اند و این موضوع باعث زحمت می‌شود.» از حیاطی عبور می‌کردیم که عده‌ی زیادی پیرمرد، در آن، دسته دسته باهم وراجی می‌کردند.هنگامی که ما عبور می‌کردیم آن‌ها خاموش می‌شدند، و پشت سرما باز گفت‌و‌گو شروع می‌شد. گوئی که همهمه سنگین طوطی‌هاست. دم یک ساختمان کوچک مدیر از من جدا شد.« آقای مرسو شما را تنها می‌گذارم، در دفتر خود برای انجام هرگونه خدمتی حاضرم. بنا به قاعده ساعت ده صبح برای تدفین معین شده است. زیرا فکر کردیم بدین ترتیب، شما خواهید توانست در بالین مذهبی به خاک سپرده شود. بر من واجب است که لوازم این امر را فراهم کنم اما خواستم ضمنا شما را هم مطلع گردانم.» از او تشکر کردم. مادرم، گرچه بی دین نبود، ولی هنگام زندگی‌اش هرگز به دین نمی‌اندیشید.

مشخصات
  • ناشر
    آوای مهدیس
  • نویسنده
    آلبر کامو
  • مترجم
    رزا گیلکی
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • نوبت چاپ
    دوم
  • تعداد صفحات
    142
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش