کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست مواجهه با اندوه و مرگ در فرهنگی که قادر به درک آن نیست نوشته مگان دیواین با ترجمه زهرا یعقوبیان, توسط انتشارات کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی, روانشناسی عمومی, روانشناسی افتراقی, روانشناسی محیطی
همۀ ما کسی را میشناسیم که با اندوه زندگی میکند؛ اندوه تجربهای جهانی است که هر فردی را درگیر خود میکند. کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست (It's ok that you're not ok) به شما میآموزد تا چطور با مهارت و همراهی در طول دوران اندوه، زندگی کنید.
این کتاب دربردارندۀ نگاه جدیدی به اندوه است؛ نمونۀ تازهای که از سوی استادی که در دفتر کارش نشسته و در مورد رنج مطالعه میکند پیشنهاد نشده است، بلکه به وسیلۀ کسی که خودش با آن رنج زیسته است، نوشته شده. مگان دیواین در دل آن اندوه و درد بوده است. او کسی بود که روی زمین زانو زده و از غم مرگ همسرش ضجه میزد؛ کسی که نمیتوانست غذا بخورد یا بخوابد؛ کسی که نمیتوانست حتی چند دقیقه فضای خارج از خانه را تحمل کند.
او آن طرف کاناپۀ روانشناسها بود. آن طرفِ دریافت هجوم حرفهای تاریخگذشته و نامربوط دربارۀ قدرت افکار مثبت. مگان دیواین با تأثیرهای فیزیکی ماتم دستوپنجه نرم کرد: زوال حافظه، تغییر معلومات و اضطراب. اما درنهایت با ترکیبی از مهارتهای بالینی و تجربیاتش، ابزارهایی یافت که کمکش کردند. او تفاوت میان درمان درد و رسیدگی و مراقبت از آن را دریافت؛ اول از همه، یاد گرفت که چرا صحبت کردن با فردی سوگوار دربارۀ هر موضوعی غیر از اندوهی که بهدوش میکشد، هم رنجآور است و هم بسیار متفاوت از کمک کردن به او تا با اندوهش زندگی کند.
همگی شما خواهان آن هستید که حس کنید در دوران اندوه حمایت میشوید و مورد محبت قرار میگیرید و از طرفی هم میخواهید به کسانی که عاشقشان هستید کمک کنید. مشکل اینجاست که شما روش این کار را به شکلی نادرست یاد گرفتهاید.
کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست شامل روشهایی برای دوباره فکر کردن به روابطتان همراه با اندوه و درد است. مگان دیواین شما را تشویق میکند تا به اندوهتان به عنوان یک واکنش طبیعی به مرگ و شکست بنگرید، نه یک بیماری ناهنجار که نیاز به تغییر دارد. او بهوسیلۀ تغییر تمرکز از اندوه به عنوان یک مشکل قابل حل به تجربهای قابل رسیدگی و توجه، به شما موهبتی ارزشمند را میبخشد: درک، همدردی، تأیید و راهی برای برونرفت از این درد.
نکوداشتهای کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست:
حمایت از اندوه و درک آن صمیمانه، حکیمانه و صادقانه است. (جک کورنفیلد، نویسندۀ مسیری با همراهی قلب)
کلمات مگان دیواین قدرتی برای عادی کردن و اعتبار دادن به تجربۀ اندوه هستند. اگر تو از سؤال «الان بهتری؟» خسته شدهای، این کتاب را برای نگاهی نو بخوان. (کریس گیلبو، نویسندۀ کتاب پرفروش خوشبختی تحت تعقیب)
اشکال ندارد که حالت خوب نیست، کتابی هوشمندانه و ضروری است. مگان دیواین نگاهی همهجانبه، عاشقانه و صادقانه به هر آن چیزی که به معنای «همدلی به هنگام اندوه» است پیشنهاد میدهد. (استیو ادواردز، نویسندۀ دویدن در دشت)
مگان دیواین با تمام وجود اندوه را میشناسد: او یک روانشناس و یک بیوه است. در این کتاب شگفتانگیز و قوی، دیواین با واقعیت اندوه مواجه میشود و به ما یادآوری میکند که «تنها عشق است که میماند». (جسیکا هندلر، نویسندۀ خواهران نامرئی: یک خاطره، شلاق آتش: راهنمایی برای نوشتن دربارۀ مرگ و اندوه)
کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست مناسب چه کسانی است؟
این کتاب تنها مختص کسانی نیست که باری از اندوه و رنج را تحمل میکنند؛ بلکه دربارۀ مسائلی است که افراد را در این حوزه هشیارتر میکنند. هر فردی که به طریقی این اندوه و فقدان را تجربه کند، این کتاب برایش مفید خواهد بود.
مگان دیواین را بیشتر بشناسیم:
این نویسنده، روانشناس، سخنران و مدافع اندوه آمریکایی، متولد 1970 است. مگان دیواین (Megan Devine) به سرتاسر دنیا سفر میکند تا مردم را تشویق کند دربارۀ حقایق دردهایشان صحبت کنند و بیاموزند بدون اینکه قلبهای شکستۀ همدیگر را التیام ببخشند، واقعاً به اندوه و درد گوش بدهند.
جملات برگزیده کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست:
چون عشق در وجودم موج میزند، این موهبتی است برای من: هر روز بودن در این فضای روحانی، ولو کوچک، ولو آکنده از درد باشد موهبتی است برای من.
اینکه زندگی دوستت در گذشته خوب بوده است منصفانه نیست الان پیچیده در درد باشد. در کنار دوستت حضور داشته باش، حتی اگر زندگیاش درحالحاضر آکنده از درد باشد.
اندوه یک تجربۀ بسیار شخصی است و کاملاً متعلق به شخصی است که در حال تجربۀ آن است. تو ممکن است باور داشته باشی که اگر چنین اتفاقی برایت بیافتد طور دیگری با آن برخورد میکنی.
امیدوارم هر کدام از ما لحظاتی را بیابد که در آن لحظهها دردش را با کسی در میان بگذارد. کسی که درک میکند مصیبت واقعی چیست. کسی که کمکمان کند تا سر این میز برای آنان که نیستند جایی در نظر بگیریم، کسانی که درد را درک میکنند.
این زندگی توست. زندگیای که حالا باید در میان ویرانهای که دنیای توست آن را بنا کنی؛ جایی که هر آنچه پیش از این بودی، هم پیداست و هم ناپیدا... یک ویرانه با بخشهایی یکسان از تباهی و بالیدن. ویرانهای از تاریکی و روشنی؛ آب و زمین خشک؛ گِل و سبزه. کار واقعی اندوه ساختن خانهای در میانۀ اندوه است.
در بخشی از کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست میخوانیم:
درواقع هستۀ اصلی اندوه آموختن همراهی با خودت در طول دورۀ اندوه است؛ اما یک مهارت مهم دیگر این است که یاد بگیری اندوه و احساساتت را کنترل کنی، آنهم زمانیکه احساس امنیت نمیکنی.
احتمالاً اوقاتی که سر کار هستی یا داری با بچههایت / خویشاوندانت / والدینت / همسایههای پرحرفت سروکله میزنی یا سعی داری رانندگی کنی یا با دستگاهی کار کنی، گاهی اوقات توجهت را مدام به آن اندوه ویرانکننده معطوف میکنی و تحمل این امر خارج از حد توان است. من دربارۀ مهار احساسات بهعنوان راهحلی طولانیمدت صحبت نمیکنم (چون جواب نمیدهد)، اما انکار احساسات در لحظهای که درد زیاد میشود کارساز نیست.
درواقع، انکار در این مواقع یک مهربانی محض است و حواسپرتی یک استراتژی عادی و طبیعی.
اولین ولنتاین بعداز مرگ مَت را بهیاد دارم. در آن هنگام من هنوز بهندرت غذا میخوردم و برایم مهم بود همیشه در خانه غذاهای حاضری داشته باشم. همان روز به سوپرمارکت رفتم. متوجه شدم که پارکینگ شلوغتر از همیشه است. کاملاً از هر اتفاقی که در دنیای بیرون در جریان بود بریده بودم. حتی اصلاً خبر نداشتم که آن روز ولنتاین است. تا اینکه به داخل سوپرمارکت رفتم و با زوجهایی که باهم به خرید آمده بودند برخورد کردم. به هر جایی چشم میانداختم آنها حضور داشتند؛ زوجهای عاشق یا بهظاهر عاشق، بازودربازوی هم خرید میکردند. این نشانۀ بزرگ آن روز بود. به هر طرفی که میچرخیدم زوجهایی بودند که داشتند عاشقانه بر سر خرید اینکه چه نوع مشروب یا چه مدل گوشت استیک ارگانیک گرانقیمتی بخرند بحث میکردند.
دربارۀ نویسنده
پیشگفتار
پیشکش
مقدمه
بخش اول: اندوه بههماناندازه که فکر میکنی دیوانهکننده است
فصل اول: حقیقت مرگ
فصل دوم: نیمۀ دوم جمله؛ چرا کلمات تسلیبخش احساس بدی ایجاد میکنند؟
فصل سوم: تو مقصر نیستی، مشکل از ماست؛ الگوهای اندوه ما همگی نابسامان هستند
فصل چهارم: بیسوادی احساسی و فرهنگ سرزنش
فصل پنجم: الگوی جدیدی از اندوه
بخش دوم: با اندوهت چهکار میکنی
فصل ششم: زندگی در میان حقیقت اندوه
فصل هفتم: تو قادر نیستی اندوه را درمان کنی، اما مجبور هم نیستی که رنج بکشی
فصل هشتم: چطور (و چرا) زنده بمانیم
فصل نهم: چه اتفاقی برای ذهنم افتاده است؟ پرداختن به اثرات جانبی فیزیکی اندوه
فصل دهم: اندوه و اضطراب؛ زمانی که منطق اثربخش نیست ذهنت را آرام کن
فصل یازدهم: هنر با مسائل چطور برخورد میکند؟
فصل دوازدهم: تصویری از التیامت پیدا کن
بخش سوم: زمانیکه دوستان و خانواده نمیدانند چهکار کنند
فصل سیزدهم: باید به آنها آموزش داد یا نادیدهشان گرفت؟
فصل چهاردهم: تیم حمایتیات را دور هم جمع کن؛ کمک به آنها کمک به خودت است
بخش چهارم: راهِ پیشِرو
فصل پانزدهم: گروه بعدی؛ همراهی، امید راستین و راه پیشِرو
فصل شانزدهم: تنها عشق است که میماند
پیوست: چگونه به یک دوست سوگوار کمک کنیم
تمجید از کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست
کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست مواجهه با اندوه و مرگ در فرهنگی که قادر به درک آن نیست نوشته مگان دیواین با ترجمه زهرا یعقوبیان, توسط انتشارات کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: روانشناسی, روانشناسی عمومی, روانشناسی افتراقی, روانشناسی محیطی
همۀ ما کسی را میشناسیم که با اندوه زندگی میکند؛ اندوه تجربهای جهانی است که هر فردی را درگیر خود میکند. کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست (It's ok that you're not ok) به شما میآموزد تا چطور با مهارت و همراهی در طول دوران اندوه، زندگی کنید.
این کتاب دربردارندۀ نگاه جدیدی به اندوه است؛ نمونۀ تازهای که از سوی استادی که در دفتر کارش نشسته و در مورد رنج مطالعه میکند پیشنهاد نشده است، بلکه به وسیلۀ کسی که خودش با آن رنج زیسته است، نوشته شده. مگان دیواین در دل آن اندوه و درد بوده است. او کسی بود که روی زمین زانو زده و از غم مرگ همسرش ضجه میزد؛ کسی که نمیتوانست غذا بخورد یا بخوابد؛ کسی که نمیتوانست حتی چند دقیقه فضای خارج از خانه را تحمل کند.
او آن طرف کاناپۀ روانشناسها بود. آن طرفِ دریافت هجوم حرفهای تاریخگذشته و نامربوط دربارۀ قدرت افکار مثبت. مگان دیواین با تأثیرهای فیزیکی ماتم دستوپنجه نرم کرد: زوال حافظه، تغییر معلومات و اضطراب. اما درنهایت با ترکیبی از مهارتهای بالینی و تجربیاتش، ابزارهایی یافت که کمکش کردند. او تفاوت میان درمان درد و رسیدگی و مراقبت از آن را دریافت؛ اول از همه، یاد گرفت که چرا صحبت کردن با فردی سوگوار دربارۀ هر موضوعی غیر از اندوهی که بهدوش میکشد، هم رنجآور است و هم بسیار متفاوت از کمک کردن به او تا با اندوهش زندگی کند.
همگی شما خواهان آن هستید که حس کنید در دوران اندوه حمایت میشوید و مورد محبت قرار میگیرید و از طرفی هم میخواهید به کسانی که عاشقشان هستید کمک کنید. مشکل اینجاست که شما روش این کار را به شکلی نادرست یاد گرفتهاید.
کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست شامل روشهایی برای دوباره فکر کردن به روابطتان همراه با اندوه و درد است. مگان دیواین شما را تشویق میکند تا به اندوهتان به عنوان یک واکنش طبیعی به مرگ و شکست بنگرید، نه یک بیماری ناهنجار که نیاز به تغییر دارد. او بهوسیلۀ تغییر تمرکز از اندوه به عنوان یک مشکل قابل حل به تجربهای قابل رسیدگی و توجه، به شما موهبتی ارزشمند را میبخشد: درک، همدردی، تأیید و راهی برای برونرفت از این درد.
نکوداشتهای کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست:
حمایت از اندوه و درک آن صمیمانه، حکیمانه و صادقانه است. (جک کورنفیلد، نویسندۀ مسیری با همراهی قلب)
کلمات مگان دیواین قدرتی برای عادی کردن و اعتبار دادن به تجربۀ اندوه هستند. اگر تو از سؤال «الان بهتری؟» خسته شدهای، این کتاب را برای نگاهی نو بخوان. (کریس گیلبو، نویسندۀ کتاب پرفروش خوشبختی تحت تعقیب)
اشکال ندارد که حالت خوب نیست، کتابی هوشمندانه و ضروری است. مگان دیواین نگاهی همهجانبه، عاشقانه و صادقانه به هر آن چیزی که به معنای «همدلی به هنگام اندوه» است پیشنهاد میدهد. (استیو ادواردز، نویسندۀ دویدن در دشت)
مگان دیواین با تمام وجود اندوه را میشناسد: او یک روانشناس و یک بیوه است. در این کتاب شگفتانگیز و قوی، دیواین با واقعیت اندوه مواجه میشود و به ما یادآوری میکند که «تنها عشق است که میماند». (جسیکا هندلر، نویسندۀ خواهران نامرئی: یک خاطره، شلاق آتش: راهنمایی برای نوشتن دربارۀ مرگ و اندوه)
کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست مناسب چه کسانی است؟
این کتاب تنها مختص کسانی نیست که باری از اندوه و رنج را تحمل میکنند؛ بلکه دربارۀ مسائلی است که افراد را در این حوزه هشیارتر میکنند. هر فردی که به طریقی این اندوه و فقدان را تجربه کند، این کتاب برایش مفید خواهد بود.
مگان دیواین را بیشتر بشناسیم:
این نویسنده، روانشناس، سخنران و مدافع اندوه آمریکایی، متولد 1970 است. مگان دیواین (Megan Devine) به سرتاسر دنیا سفر میکند تا مردم را تشویق کند دربارۀ حقایق دردهایشان صحبت کنند و بیاموزند بدون اینکه قلبهای شکستۀ همدیگر را التیام ببخشند، واقعاً به اندوه و درد گوش بدهند.
جملات برگزیده کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست:
چون عشق در وجودم موج میزند، این موهبتی است برای من: هر روز بودن در این فضای روحانی، ولو کوچک، ولو آکنده از درد باشد موهبتی است برای من.
اینکه زندگی دوستت در گذشته خوب بوده است منصفانه نیست الان پیچیده در درد باشد. در کنار دوستت حضور داشته باش، حتی اگر زندگیاش درحالحاضر آکنده از درد باشد.
اندوه یک تجربۀ بسیار شخصی است و کاملاً متعلق به شخصی است که در حال تجربۀ آن است. تو ممکن است باور داشته باشی که اگر چنین اتفاقی برایت بیافتد طور دیگری با آن برخورد میکنی.
امیدوارم هر کدام از ما لحظاتی را بیابد که در آن لحظهها دردش را با کسی در میان بگذارد. کسی که درک میکند مصیبت واقعی چیست. کسی که کمکمان کند تا سر این میز برای آنان که نیستند جایی در نظر بگیریم، کسانی که درد را درک میکنند.
این زندگی توست. زندگیای که حالا باید در میان ویرانهای که دنیای توست آن را بنا کنی؛ جایی که هر آنچه پیش از این بودی، هم پیداست و هم ناپیدا... یک ویرانه با بخشهایی یکسان از تباهی و بالیدن. ویرانهای از تاریکی و روشنی؛ آب و زمین خشک؛ گِل و سبزه. کار واقعی اندوه ساختن خانهای در میانۀ اندوه است.
در بخشی از کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست میخوانیم:
درواقع هستۀ اصلی اندوه آموختن همراهی با خودت در طول دورۀ اندوه است؛ اما یک مهارت مهم دیگر این است که یاد بگیری اندوه و احساساتت را کنترل کنی، آنهم زمانیکه احساس امنیت نمیکنی.
احتمالاً اوقاتی که سر کار هستی یا داری با بچههایت / خویشاوندانت / والدینت / همسایههای پرحرفت سروکله میزنی یا سعی داری رانندگی کنی یا با دستگاهی کار کنی، گاهی اوقات توجهت را مدام به آن اندوه ویرانکننده معطوف میکنی و تحمل این امر خارج از حد توان است. من دربارۀ مهار احساسات بهعنوان راهحلی طولانیمدت صحبت نمیکنم (چون جواب نمیدهد)، اما انکار احساسات در لحظهای که درد زیاد میشود کارساز نیست.
درواقع، انکار در این مواقع یک مهربانی محض است و حواسپرتی یک استراتژی عادی و طبیعی.
اولین ولنتاین بعداز مرگ مَت را بهیاد دارم. در آن هنگام من هنوز بهندرت غذا میخوردم و برایم مهم بود همیشه در خانه غذاهای حاضری داشته باشم. همان روز به سوپرمارکت رفتم. متوجه شدم که پارکینگ شلوغتر از همیشه است. کاملاً از هر اتفاقی که در دنیای بیرون در جریان بود بریده بودم. حتی اصلاً خبر نداشتم که آن روز ولنتاین است. تا اینکه به داخل سوپرمارکت رفتم و با زوجهایی که باهم به خرید آمده بودند برخورد کردم. به هر جایی چشم میانداختم آنها حضور داشتند؛ زوجهای عاشق یا بهظاهر عاشق، بازودربازوی هم خرید میکردند. این نشانۀ بزرگ آن روز بود. به هر طرفی که میچرخیدم زوجهایی بودند که داشتند عاشقانه بر سر خرید اینکه چه نوع مشروب یا چه مدل گوشت استیک ارگانیک گرانقیمتی بخرند بحث میکردند.
دربارۀ نویسنده
پیشگفتار
پیشکش
مقدمه
بخش اول: اندوه بههماناندازه که فکر میکنی دیوانهکننده است
فصل اول: حقیقت مرگ
فصل دوم: نیمۀ دوم جمله؛ چرا کلمات تسلیبخش احساس بدی ایجاد میکنند؟
فصل سوم: تو مقصر نیستی، مشکل از ماست؛ الگوهای اندوه ما همگی نابسامان هستند
فصل چهارم: بیسوادی احساسی و فرهنگ سرزنش
فصل پنجم: الگوی جدیدی از اندوه
بخش دوم: با اندوهت چهکار میکنی
فصل ششم: زندگی در میان حقیقت اندوه
فصل هفتم: تو قادر نیستی اندوه را درمان کنی، اما مجبور هم نیستی که رنج بکشی
فصل هشتم: چطور (و چرا) زنده بمانیم
فصل نهم: چه اتفاقی برای ذهنم افتاده است؟ پرداختن به اثرات جانبی فیزیکی اندوه
فصل دهم: اندوه و اضطراب؛ زمانی که منطق اثربخش نیست ذهنت را آرام کن
فصل یازدهم: هنر با مسائل چطور برخورد میکند؟
فصل دوازدهم: تصویری از التیامت پیدا کن
بخش سوم: زمانیکه دوستان و خانواده نمیدانند چهکار کنند
فصل سیزدهم: باید به آنها آموزش داد یا نادیدهشان گرفت؟
فصل چهاردهم: تیم حمایتیات را دور هم جمع کن؛ کمک به آنها کمک به خودت است
بخش چهارم: راهِ پیشِرو
فصل پانزدهم: گروه بعدی؛ همراهی، امید راستین و راه پیشِرو
فصل شانزدهم: تنها عشق است که میماند
پیوست: چگونه به یک دوست سوگوار کمک کنیم
تمجید از کتاب اشکال ندارد که حالت خوب نیست