کتاب از روزگار رفته چهره به چهره با ابراهیم گلستان نوشته سعید پور عظیمی , توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات, پژوهش و نقد ادبی, زندگینامه می باشد.
من تو خانهام ننشسته بودم. من تو استودیو نشسته بودم داشتم یک فیلمی را صدابرداری اش را تمام میکردم. باید نوار صدا که رویش ضبط میکردیم پاك بشود از صدای قبلی. دستگاه ما خراب شد، آن روز و صدای قبلی را خوب پاک نمیکرد و لنگ میزد. من تلفن کردم به مرحوم ابوالقاسم رضایی گفتم این نوار را میفرستم توی استودیوی «ایران فیلم» تو پاکش بکنی. گفت بفرستید. فروغ گفت من میبرم. گفتم ببر. رفت و دیگر برنگشت به آن ترتیبی که رفته بود. هیچی دیگر، همین دیگر، تمام شد. توی خانه نبودم تو استودیو بودم. بیمارستان هدایت هم بیست متری استودیوی من بود. آن خانمی که مسئول بیمارستان بود قبول نمیکرد. میگفت اینجا بیمارستان بیمههای اجتماعی کارگران است، آقا بیمارستانه! خُب قبول نکرد دیگر. اگر هم قبول میکرد شاید هم فرقی نمیکرد. من هم رفتم تجریش بیمارستان... هیچی دیگر، تمام بود قضیه
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب از روزگار رفته را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب از روزگار رفته چهره به چهره با ابراهیم گلستان نوشته سعید پور عظیمی , توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات, پژوهش و نقد ادبی, زندگینامه می باشد.
من تو خانهام ننشسته بودم. من تو استودیو نشسته بودم داشتم یک فیلمی را صدابرداری اش را تمام میکردم. باید نوار صدا که رویش ضبط میکردیم پاك بشود از صدای قبلی. دستگاه ما خراب شد، آن روز و صدای قبلی را خوب پاک نمیکرد و لنگ میزد. من تلفن کردم به مرحوم ابوالقاسم رضایی گفتم این نوار را میفرستم توی استودیوی «ایران فیلم» تو پاکش بکنی. گفت بفرستید. فروغ گفت من میبرم. گفتم ببر. رفت و دیگر برنگشت به آن ترتیبی که رفته بود. هیچی دیگر، همین دیگر، تمام شد. توی خانه نبودم تو استودیو بودم. بیمارستان هدایت هم بیست متری استودیوی من بود. آن خانمی که مسئول بیمارستان بود قبول نمیکرد. میگفت اینجا بیمارستان بیمههای اجتماعی کارگران است، آقا بیمارستانه! خُب قبول نکرد دیگر. اگر هم قبول میکرد شاید هم فرقی نمیکرد. من هم رفتم تجریش بیمارستان... هیچی دیگر، تمام بود قضیه