کتاب آزمون ها و آموزه ها تحول صنعت ایران در چهار دهه اخیر نوشته غلامرضا شافعی, توسط انتشارات لوح فکر با موضوع تاریخ, تاریخ صنعت ایران, تاریخ و فرهنگ, حوادث و آزمونهای روزگار به چاپ رسیده است.
ثبت و ضبط اتفاقات، آزمونها و آزمودههای گذشته و انتقال آن به نسلی که در معرض تجربههای مشابه قرار دارد و یا قرار خواهد گرفت، از وظایف ماست تا آیندگان با خواندن و دیدن آنها با رویکرد گذشتگان خود در قبال حوادث و آزمونهای روزگار آشنا شوند و به نقد و بررسی پندار، رفتار و گفتار آنان بپردازند و از لابهلای آنها، آموزشهای لازم را به فراخور علاقهمندی و استعداد خود فرا گیرند تا در مواجهه با رویکردهای روزگار در ساختن جهان پیرامون خود بکار برند. برای نگاشتن این مطالب آنچنان اهمیتی قایل هستم که فکر میکنم شایسته است هر دولتی ضمن نهادسازی، بستری فراهم نماید تا مدیران و کارشناسان ارشد کشور چکیدة یافتههای سالهای زندگی خود را در پایان هر دوره، به رشته تحریر درآورند و دراختیار نسل های بعدی و جانشینان خود قرار دهند.
با داشتن چنین باور و رویکردی، طی سالهای گذشته یادداشتهایی تهیه کرده بودم ولی اصرار شماری از دوستان عزیز به ویژه آقایان مجتبی فراهانی و مهندس علیرضا حمزهای، موجباتی را فراهم آورد که کتاب حاضر تهیه شود و در اختیار دوست داران چنین مجموعههایی قرار گیرد. کتاب در دو بخش کلی تهیه شده است؛ بخش اول آن اختصاص به دوران تولد و تحصیل در مرند و تهران و نیز خاطراتی از دوران مبارزات دانشجویی و اوایل انقلاب اختصاص دارد. بخش دوم کتاب بیشتر بر دوران مدیریتهای کلان اینجانب در بخشهای صنایع و نیز تعاون متمرکز است که غالباً مباحث اقتصادی و صنعتی را در بر میگیرد.
آقای مجتبی فراهانی مشوق من در تنظیم خاطرات مبارزاتی و مهندس حمزهای مشوق من در تنظیم و تدوین مباحث صنعتی و اقتصادی بودند. شیوة تنظیم و تدوین چنین بود که با هرکدام از این دو عزیز جلساتی را به طور مستقل برگزار میکردیم. آنها سؤالاتی درباره مباحث مورد علاقۀ خود مطرح میکردند و من پاسخهای خود را ارائه میکردم. این پرسش و پاسخها را ضبط میشد و پیاده شدة آن را روی کاغذ و یا فایل به من باز میگردانده میشد. کار جدّیتر من بعد از این مرحله آغاز میشد، چراکه با مراجعه به پاسخها، اغلب آنها را ناقص مییافتم و مجبور میشدم مجدداً نسبت به پرسش و پاسخها فکر کنم و آنها را تا حد ممکن تکمیل نمایم و آنگاه تایپ مجدد و اصلاح و ویرایش و الی آخر.
چند جلسهای از گفتگو با مهندس حمزهای نگذشته بود که از ایشان دعوت شد بهعنوان معاون عمرانی و برنامهریزی استان قزوین، استان صنعتی مهم و همجوار تهران است، انجام وظیفه کند. من نیز که او را جوانی مستعد و توانا و تشنة خدمت به وطن خود میدیدم، تشویقش کردم که این دعوت را بپذیرد. به این ترتیب در بخش عمدهای از مدتی که این مسئولیت را بهعهده داشت، در انجام گفتگوها وقفه افتاد.
کتاب آزمون ها و آموزه ها تحول صنعت ایران در چهار دهه اخیر نوشته غلامرضا شافعی, توسط انتشارات لوح فکر با موضوع تاریخ, تاریخ صنعت ایران, تاریخ و فرهنگ, حوادث و آزمونهای روزگار به چاپ رسیده است.
ثبت و ضبط اتفاقات، آزمونها و آزمودههای گذشته و انتقال آن به نسلی که در معرض تجربههای مشابه قرار دارد و یا قرار خواهد گرفت، از وظایف ماست تا آیندگان با خواندن و دیدن آنها با رویکرد گذشتگان خود در قبال حوادث و آزمونهای روزگار آشنا شوند و به نقد و بررسی پندار، رفتار و گفتار آنان بپردازند و از لابهلای آنها، آموزشهای لازم را به فراخور علاقهمندی و استعداد خود فرا گیرند تا در مواجهه با رویکردهای روزگار در ساختن جهان پیرامون خود بکار برند. برای نگاشتن این مطالب آنچنان اهمیتی قایل هستم که فکر میکنم شایسته است هر دولتی ضمن نهادسازی، بستری فراهم نماید تا مدیران و کارشناسان ارشد کشور چکیدة یافتههای سالهای زندگی خود را در پایان هر دوره، به رشته تحریر درآورند و دراختیار نسل های بعدی و جانشینان خود قرار دهند.
با داشتن چنین باور و رویکردی، طی سالهای گذشته یادداشتهایی تهیه کرده بودم ولی اصرار شماری از دوستان عزیز به ویژه آقایان مجتبی فراهانی و مهندس علیرضا حمزهای، موجباتی را فراهم آورد که کتاب حاضر تهیه شود و در اختیار دوست داران چنین مجموعههایی قرار گیرد. کتاب در دو بخش کلی تهیه شده است؛ بخش اول آن اختصاص به دوران تولد و تحصیل در مرند و تهران و نیز خاطراتی از دوران مبارزات دانشجویی و اوایل انقلاب اختصاص دارد. بخش دوم کتاب بیشتر بر دوران مدیریتهای کلان اینجانب در بخشهای صنایع و نیز تعاون متمرکز است که غالباً مباحث اقتصادی و صنعتی را در بر میگیرد.
آقای مجتبی فراهانی مشوق من در تنظیم خاطرات مبارزاتی و مهندس حمزهای مشوق من در تنظیم و تدوین مباحث صنعتی و اقتصادی بودند. شیوة تنظیم و تدوین چنین بود که با هرکدام از این دو عزیز جلساتی را به طور مستقل برگزار میکردیم. آنها سؤالاتی درباره مباحث مورد علاقۀ خود مطرح میکردند و من پاسخهای خود را ارائه میکردم. این پرسش و پاسخها را ضبط میشد و پیاده شدة آن را روی کاغذ و یا فایل به من باز میگردانده میشد. کار جدّیتر من بعد از این مرحله آغاز میشد، چراکه با مراجعه به پاسخها، اغلب آنها را ناقص مییافتم و مجبور میشدم مجدداً نسبت به پرسش و پاسخها فکر کنم و آنها را تا حد ممکن تکمیل نمایم و آنگاه تایپ مجدد و اصلاح و ویرایش و الی آخر.
چند جلسهای از گفتگو با مهندس حمزهای نگذشته بود که از ایشان دعوت شد بهعنوان معاون عمرانی و برنامهریزی استان قزوین، استان صنعتی مهم و همجوار تهران است، انجام وظیفه کند. من نیز که او را جوانی مستعد و توانا و تشنة خدمت به وطن خود میدیدم، تشویقش کردم که این دعوت را بپذیرد. به این ترتیب در بخش عمدهای از مدتی که این مسئولیت را بهعهده داشت، در انجام گفتگوها وقفه افتاد.