کتاب رژه ی اشباح نوشته کاترین تنکوئری با ترجمه فرانک معنوی امین, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان خارجی کودکان به چاپ رسیده است.
در کتاب جدید مجموعه «رمان راحتخوان» که «رژه اشباح» نام دارد، قصه درباره نوجوانی بهنام ساکی یاماموتو است که مجبور شده برای تعطیلات به خانه مادربزرگش برود. او باید برای شرکت در مراسم و برنامههای سنتی خستهکننده هم خود را آماده کند. بنابراین برای خانه مادربزرگ و همه مراسمهای سنتی خود را آماده کرده اما توقع گیر افتادن در نفرین اشباح را ندارد.
در ادامه داستان، ساکی مجبور میشود از ۳ شبح محافظ کمک بگیرد تا نفرین باستانی را بشکند و اگر اینکار را نکند تا ابد در جهان اشباح اسیر میشود. «رژه اشباح» در ۲۳ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینرمان میخوانیم:
در نمایش اوبانِ شب گذشته، ساکی نگران مادربزرگ بود، ولی او حالا روحیهاش خوب به نظر میرسید. وقتی ساکی جعبهکفشی پر از نامهها و عکسهای قدیمی را که پشت دستهای لوازم ورزشی پنهان شده بود پیدا کرد، صورت مادربزرگ گل انداخت. او تعدادی از نامههای قدیمی را که پدربزرگ وقتی جوان بودند برایش نوشته بود، به ساکی نشان داد. ساکی چایش را نوشید. «شما چروک نیستین مادربزرگ. شما… باتجربهای.» چای مالت طعمی زمینی و لطیف داشت و انرژیاش را تجدید کرد.
مادربزرگ خندید و جرعهای از چای خودش نوشید. «درست میگی. ممکن بود خیلی بدتر از این باشه. میگن هوای کوهستان برای خون خوبه. نظر تو چیه؟»
«خب، هواش که قطعاً خون رو به جریان میاندازه.»
ساکی باقی چایش را هم سر کشید و فنجان را کنار پایش روی زمین گذاشت. با تمام اتفاقاتی که افتاده بود، به کلی فراموش کرده بود کیسه تیله را به مادربزرگ نشان بدهد و جواب سوالش را هرگز نگرفته بود. حالا آنها تنها بودند و والدین یا برادرش آنجا نبودند تا حرفهایشان را بشنوند. ساکی گلویش را صاف کرد.
کتاب رژه ی اشباح نوشته کاترین تنکوئری با ترجمه فرانک معنوی امین, توسط انتشارات پیدایش با موضوع ادبیات کودک و نوجوان، داستان های کودک و نوجوان، رمان خارجی کودکان به چاپ رسیده است.
در کتاب جدید مجموعه «رمان راحتخوان» که «رژه اشباح» نام دارد، قصه درباره نوجوانی بهنام ساکی یاماموتو است که مجبور شده برای تعطیلات به خانه مادربزرگش برود. او باید برای شرکت در مراسم و برنامههای سنتی خستهکننده هم خود را آماده کند. بنابراین برای خانه مادربزرگ و همه مراسمهای سنتی خود را آماده کرده اما توقع گیر افتادن در نفرین اشباح را ندارد.
در ادامه داستان، ساکی مجبور میشود از ۳ شبح محافظ کمک بگیرد تا نفرین باستانی را بشکند و اگر اینکار را نکند تا ابد در جهان اشباح اسیر میشود. «رژه اشباح» در ۲۳ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینرمان میخوانیم:
در نمایش اوبانِ شب گذشته، ساکی نگران مادربزرگ بود، ولی او حالا روحیهاش خوب به نظر میرسید. وقتی ساکی جعبهکفشی پر از نامهها و عکسهای قدیمی را که پشت دستهای لوازم ورزشی پنهان شده بود پیدا کرد، صورت مادربزرگ گل انداخت. او تعدادی از نامههای قدیمی را که پدربزرگ وقتی جوان بودند برایش نوشته بود، به ساکی نشان داد. ساکی چایش را نوشید. «شما چروک نیستین مادربزرگ. شما… باتجربهای.» چای مالت طعمی زمینی و لطیف داشت و انرژیاش را تجدید کرد.
مادربزرگ خندید و جرعهای از چای خودش نوشید. «درست میگی. ممکن بود خیلی بدتر از این باشه. میگن هوای کوهستان برای خون خوبه. نظر تو چیه؟»
«خب، هواش که قطعاً خون رو به جریان میاندازه.»
ساکی باقی چایش را هم سر کشید و فنجان را کنار پایش روی زمین گذاشت. با تمام اتفاقاتی که افتاده بود، به کلی فراموش کرده بود کیسه تیله را به مادربزرگ نشان بدهد و جواب سوالش را هرگز نگرفته بود. حالا آنها تنها بودند و والدین یا برادرش آنجا نبودند تا حرفهایشان را بشنوند. ساکی گلویش را صاف کرد.