کتاب یادداشت های کتابفروش نوشته جلال برجس با ترجمه معانی شعبانی, توسط انتشارات ثالث به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان ترجمه می باشد.
یادداشتهای کتابفروش جهان داستانی وسیعی دارد؛ از اردن تا مسکو و از گوژپشت نوتردام تا دکتر ژیواگو و قهرمانان رمانهای عربی. ابراهیم الوراق کتابفروشی است ترسخورده از صدای درونش و پنهانشده در پناه ردیف شاهکارهای ادبی که بیوقفه میخواند و گاه میفروشدشان. اما رنج فزایندهای که بر او میرود و بر دیگران همچنین فقر، خشونت و افراطگرایی از او موجود دیگری میسازد و جانوران نهفتهٔ درونش را بیدار میکند.
« ... قربان! احساس میکنم مثل زنی که جنینی در رحمش تکان میخورد، موجود خطرناکی را باردارم که هر وقت عصبانی میشود به حرکت میافتد.»
افسر با خنده گفت: «و این جنین به تو چه میگوید؟»
«قربان او از جنین بزرگتر است. اندازهٔ یک هیولاست و همان خصوصیات هیولا را دارد.»
افسر با عصبانیت گفت: «و به تو چه میگوید؟»
«او مرا تحریک به کشتن بعضی شخصیتها میکند. حتی از من میخواهد جسدهایشان را مثله کنم.»
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب یادداشت های کتابفروش را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب یادداشت های کتابفروش نوشته جلال برجس با ترجمه معانی شعبانی, توسط انتشارات ثالث به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان ترجمه می باشد.
یادداشتهای کتابفروش جهان داستانی وسیعی دارد؛ از اردن تا مسکو و از گوژپشت نوتردام تا دکتر ژیواگو و قهرمانان رمانهای عربی. ابراهیم الوراق کتابفروشی است ترسخورده از صدای درونش و پنهانشده در پناه ردیف شاهکارهای ادبی که بیوقفه میخواند و گاه میفروشدشان. اما رنج فزایندهای که بر او میرود و بر دیگران همچنین فقر، خشونت و افراطگرایی از او موجود دیگری میسازد و جانوران نهفتهٔ درونش را بیدار میکند.
« ... قربان! احساس میکنم مثل زنی که جنینی در رحمش تکان میخورد، موجود خطرناکی را باردارم که هر وقت عصبانی میشود به حرکت میافتد.»
افسر با خنده گفت: «و این جنین به تو چه میگوید؟»
«قربان او از جنین بزرگتر است. اندازهٔ یک هیولاست و همان خصوصیات هیولا را دارد.»
افسر با عصبانیت گفت: «و به تو چه میگوید؟»
«او مرا تحریک به کشتن بعضی شخصیتها میکند. حتی از من میخواهد جسدهایشان را مثله کنم.»