کتاب گروه محکومین و پیام کافکا

کتاب گروه محکومین نوشته فرانتس کافکا ترجمه صادق هدایت توسط انتشارات جاویدان به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی

بخشی از متن کتاب

سیاح اول درباره پاسخی که می‌خواست بدهد، تردیدی نداشت. تجربه‌اش در زندگی خیلی بیشتر از آن بود که در اینجا دودلی بتواند در او راه یابد. درحقیقت او شخصی غیررسمی بود و هراسی نداشت. اینک با دیدن منظره سرباز و محکوم، لحظه‌ای دودلی به او دست داده بود. بالاخره همانطوری‌که می‌بایست گفته باشد، گفت: «نه». پلکهای افسر تند به‌هم زده شد؛ ولی نگاهش یک آن از سیاح برنگشت. سیاح پرسید: «آیا مایلید من نظر خودم را بگویم؟» افسر بی‌آنکه چیزی بگوید با سر اشاره‌ای کرد. سیاح گفت: «من مخالف این روش هستم. پیش از آنکه شما مرا به اعتماد خود مفتخر کنید، اعتمادی که من به هیچ دستاویزی از آن سوءاستفاده نخواهم کردــ از خود پرسیده بودم که آیا من حق دارم بر ضد این روش مداخله بکنم و آیا امیدی هست که مداخله من اثری داشته باشد؟ من آشکارا می‌دانستم اول به کی می‌بایستی مراجعه کنم: البته به فرمانده؛ پس‌از شنیدن حرفهای شما، این مطلب بیش از پیش بر من روشن شد. موقع گرفتن این تصمیم، خود را از بیان هر عقیده‌ای که پای شخص شما را به میان بکشد، منع کرده‌ام. برعکس ایمان و افتخار شما بسیار متأثرم کرد، بی‌آنکه بتواند گمراهم کند.»

افسر خاموش ماند. پیش ماشین برگشت، دستش را به یکی از میله‌های برنجی گرفت. اندکی خم شده، به معاینه خالکوب پرداخت؛ گویی می‌خواست ببیند که آیا همه‌چیز درست کار می‌کند یا نه؟ سرباز و محکوم نیز ظاهرآ با هم رفیق شده بودند. محکوم به سرباز اشاره‌هایی می‌کرد، گرچه این کار برای او دشوار بود؛ چون او را محکم بسته بودند. سرباز به‌طرف محکوم خم می‌شد. محکوم با او چیزی پچ‌پچ می‌کرد و سرباز برای تأیید سری می‌جنباند. سیاح پیش افسر رفته، گفت: «شما هنوز نمی‌دانید قصد من چیست؛ من نظر خودم را درباره روش شما به فرمانده خواهم گفت؛ ولی نه در میان جلسه، نه؛ بلکه وقتی با او تنها هستم. وانگهی من مدت درازی در اینجا نمی‌مانم که بتوانم به هر جلسه‌ای که باشد، حاضر شوم. فردا بامداد، من از اینجا حرکت می‌کنم یا دست‌کم آماده حرکت هستم.»

به‌نظر نمی‌آمد که افسر به سخنان سیاح گوش داده باشد. با خود گفت: «پس شما روش مرا قبول ندارید.» و مانند مردی سالخورد که به بی‌خردی کودکی لبخند بزند، لبخندی زد؛ درحالی‌که فکر مورد تحسین خود را پشت این لبخند پنهان می‌کرد.

بالاخره افسر گفت: «پس حالا دیگر موقعش شده است.» و چشمهای فروزان خود را که از آنها دعوتی نامعلوم و درخواستی ابهام‌آمیز برای همکاری خوانده می‌شد، به سیاح دوخت.

سیاح سراسیمه پرسید: «موقع چه کاری شده است؟» ولی پاسخی نشنید.

افسر به محکوم به زبان خود گفت: «تو آزادی.» اول محکوم نمی‌خواست باور کند. افسر گفت: «بله، آزاد، تو آزادی.» 

چرا خرید از آژانس کتاب؟

خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را می‌دهد که نسخه اصلی و به‌روز کتاب گروه محکومین و پیام کافکا را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم می‌آوریم.

برای خرید این کتاب و مشاهده کتاب‌های دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
130,000
٪20
104,000 تومان
توضیحات

کتاب گروه محکومین نوشته فرانتس کافکا ترجمه صادق هدایت توسط انتشارات جاویدان به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی

بخشی از متن کتاب

سیاح اول درباره پاسخی که می‌خواست بدهد، تردیدی نداشت. تجربه‌اش در زندگی خیلی بیشتر از آن بود که در اینجا دودلی بتواند در او راه یابد. درحقیقت او شخصی غیررسمی بود و هراسی نداشت. اینک با دیدن منظره سرباز و محکوم، لحظه‌ای دودلی به او دست داده بود. بالاخره همانطوری‌که می‌بایست گفته باشد، گفت: «نه». پلکهای افسر تند به‌هم زده شد؛ ولی نگاهش یک آن از سیاح برنگشت. سیاح پرسید: «آیا مایلید من نظر خودم را بگویم؟» افسر بی‌آنکه چیزی بگوید با سر اشاره‌ای کرد. سیاح گفت: «من مخالف این روش هستم. پیش از آنکه شما مرا به اعتماد خود مفتخر کنید، اعتمادی که من به هیچ دستاویزی از آن سوءاستفاده نخواهم کردــ از خود پرسیده بودم که آیا من حق دارم بر ضد این روش مداخله بکنم و آیا امیدی هست که مداخله من اثری داشته باشد؟ من آشکارا می‌دانستم اول به کی می‌بایستی مراجعه کنم: البته به فرمانده؛ پس‌از شنیدن حرفهای شما، این مطلب بیش از پیش بر من روشن شد. موقع گرفتن این تصمیم، خود را از بیان هر عقیده‌ای که پای شخص شما را به میان بکشد، منع کرده‌ام. برعکس ایمان و افتخار شما بسیار متأثرم کرد، بی‌آنکه بتواند گمراهم کند.»

افسر خاموش ماند. پیش ماشین برگشت، دستش را به یکی از میله‌های برنجی گرفت. اندکی خم شده، به معاینه خالکوب پرداخت؛ گویی می‌خواست ببیند که آیا همه‌چیز درست کار می‌کند یا نه؟ سرباز و محکوم نیز ظاهرآ با هم رفیق شده بودند. محکوم به سرباز اشاره‌هایی می‌کرد، گرچه این کار برای او دشوار بود؛ چون او را محکم بسته بودند. سرباز به‌طرف محکوم خم می‌شد. محکوم با او چیزی پچ‌پچ می‌کرد و سرباز برای تأیید سری می‌جنباند. سیاح پیش افسر رفته، گفت: «شما هنوز نمی‌دانید قصد من چیست؛ من نظر خودم را درباره روش شما به فرمانده خواهم گفت؛ ولی نه در میان جلسه، نه؛ بلکه وقتی با او تنها هستم. وانگهی من مدت درازی در اینجا نمی‌مانم که بتوانم به هر جلسه‌ای که باشد، حاضر شوم. فردا بامداد، من از اینجا حرکت می‌کنم یا دست‌کم آماده حرکت هستم.»

به‌نظر نمی‌آمد که افسر به سخنان سیاح گوش داده باشد. با خود گفت: «پس شما روش مرا قبول ندارید.» و مانند مردی سالخورد که به بی‌خردی کودکی لبخند بزند، لبخندی زد؛ درحالی‌که فکر مورد تحسین خود را پشت این لبخند پنهان می‌کرد.

بالاخره افسر گفت: «پس حالا دیگر موقعش شده است.» و چشمهای فروزان خود را که از آنها دعوتی نامعلوم و درخواستی ابهام‌آمیز برای همکاری خوانده می‌شد، به سیاح دوخت.

سیاح سراسیمه پرسید: «موقع چه کاری شده است؟» ولی پاسخی نشنید.

افسر به محکوم به زبان خود گفت: «تو آزادی.» اول محکوم نمی‌خواست باور کند. افسر گفت: «بله، آزاد، تو آزادی.» 

مشخصات
  • ناشر
    جاویدان/بدرقه جاویدان
  • نویسنده
    فرانتس کافکا
  • مترجم
    صادق هدایت
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • نوبت چاپ
    اول
  • تعداد صفحات
    110
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
درباره نویسنده
فرانتس کافکا

فرانتس کافکا سال 1883 به دنیا آمد یکی از نویسندگان برجسته و تأثیرگذار قرن بیستم است که به خاطر سبک نوشتاری خاص و مضامین عمیقش شناخته می‌شود آثار او به بررسی پیچیدگی‌های زندگی مدرن، بیگانگی انسان و بحران هویت می‌پردازد کافکا به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات مدرن و به ویژه ادبیات سوررئالیستی شناخته می‌شود.

فرانتس کافکا در 3 ژوئیه 1883 در پراگ (در حال حاضر جمهوری چک) به دنیا آمد. او در یک خانواده یهودی آلمانی‌زبان بزرگ شد و تحصیلاتش را در رشته حقوق در دانشگاه کارل فردریش پراگ ادامه داد. کافکا پس از فارغ‌التحصیلی، به عنوان وکیل در یک شرکت بیمه کار کرد، اما همواره احساس می‌کرد که این شغل با روحیه هنری و خلاق او همخوانی ندارد زندگی شخصی کافکا تحت تأثیر بیماری‌های جسمی و روانی، به ویژه افسردگی و اضطراب، قرار داشت. او هرگز ازدواج نکرد، اما روابط عاشقانه‌ای با چند زن داشت که برخی از آنها بر آثارش تأثیر گذاشتند. کافکا در سال 1924 به دلیل بیماری سل درگذشت.

کافکا تأثیر عمیقی بر ادبیات مدرن و تفکر فلسفی گذاشته است. آثار او نه تنها بر نویسندگان معاصر بلکه بر نویسندگان بعدی نیز تأثیرگذار بوده‌اند. مفاهیم «کافکایی» به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد در یک سیستم پیچیده و بی‌رحم گرفتار شده است و به نوعی احساس بی‌قدرتی و بیگانگی می‌کند.

بهترین کتاب های فرانتس کافکا

آثار کافکا به خاطر موضوعات عمیق و ساختار خاصشان شناخته می‌شوند. برخی از مهم‌ترین آثار او عبارتند از:

1.محاکمه

این رمان نیمه‌کاره داستان مردی به نام جوزف K را روایت می‌کند که بدون هیچ دلیلی به محاکمه کشیده می‌شود. این اثر به بررسی بی‌عدالتی‌های سیستم قضایی و احساس بی‌قدرتی انسان در برابر نیروهای اجتماعی و قانونی می‌پردازد.

2.قصر 

در این رمان، شخصیت اصلی، ک، تلاش می‌کند تا به قلعۀ مرموزی دسترسی پیدا کند که نماد قدرت و کنترل است. این اثر به بررسی ناکامی‌های انسان در تلاش برای فهمیدن نظام‌های پیچیده اجتماعی می‌پردازد.

 

 

 

برگشت به بالا
طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش