کتاب چیزهایی مانند عشق نوشته جولین بارنز ترجمه سهیل سمی توسط انتشارات ثالث به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
جهانی دیگر از جنس آثار جولین بارنز؛ منحصربه فرد، گیرا، پر از پیچیدگی و دارای معنایی عمیق. بارنز، برندهٔ جایزهٔ بوکر که سه بار نیز نامزد نهایی این جایزه بوده است، در این رمان، عشق و زناشویی را واکاویده و نشان داده است که چگونه حسرت ها و رنج ها در روح و روان انسان تأثیری ماندگار به جا می گذارند. او روح و روان شخصیت ها را بی پرده در برابر مخاطب می گشاید و ذهن و ضمیر آنان را برملا می سازد.
مدت ها پیش، در قلمرو رویا، وقتی جهان هنوز جوان بود و ما هم با آن جوان بودیم، وقتی شور عشق بنیان کن بود و قلب چنان خون پمپاژ می کرد که گویی هیچ فردایی در کار نیست، وقتی استیوئرت و آلیور موقتا احساسی چون احساس رولان و آلیور داشتند، طوری که نیمی از یک منطقهٔ پستی در لندن با کوبش چماق بر سینهٔ زره به لرزه می افتاد، قهرمان یادشده، به نام آلیور، فکر روز خود را محرمانه با... خب، اگر بخواهم حقیقت را بگویم، با شما در میان گذاشت. و البته حقیقت باید گفته شود...
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب چیزهایی مانند عشق را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب چیزهایی مانند عشق نوشته جولین بارنز ترجمه سهیل سمی توسط انتشارات ثالث به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
جهانی دیگر از جنس آثار جولین بارنز؛ منحصربه فرد، گیرا، پر از پیچیدگی و دارای معنایی عمیق. بارنز، برندهٔ جایزهٔ بوکر که سه بار نیز نامزد نهایی این جایزه بوده است، در این رمان، عشق و زناشویی را واکاویده و نشان داده است که چگونه حسرت ها و رنج ها در روح و روان انسان تأثیری ماندگار به جا می گذارند. او روح و روان شخصیت ها را بی پرده در برابر مخاطب می گشاید و ذهن و ضمیر آنان را برملا می سازد.
مدت ها پیش، در قلمرو رویا، وقتی جهان هنوز جوان بود و ما هم با آن جوان بودیم، وقتی شور عشق بنیان کن بود و قلب چنان خون پمپاژ می کرد که گویی هیچ فردایی در کار نیست، وقتی استیوئرت و آلیور موقتا احساسی چون احساس رولان و آلیور داشتند، طوری که نیمی از یک منطقهٔ پستی در لندن با کوبش چماق بر سینهٔ زره به لرزه می افتاد، قهرمان یادشده، به نام آلیور، فکر روز خود را محرمانه با... خب، اگر بخواهم حقیقت را بگویم، با شما در میان گذاشت. و البته حقیقت باید گفته شود...