کتاب پی یر و ژان نوشته گی دو موپاسون ترجمه محمود گودرزی توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
ژان ابتدا خیال کرد خفه شده است. سپس شانههایش را گرفت و او را برگرداند، اما مادرش همچنان بالشتی را نگه داشته بود که چهرهاش را پنهان میکرد و برای اینکه جیغ نکشد، آن را گاز گرفت… ژان از دیدنش یکه خورد و از این یکهخوردن حدس زد که آدمی تا چه حد میتواند رنج بکشد. و دلش، دل سادهاش از فرط ترحم شرحهشرحه شد. او قاضی نبود، حتی قاضی بخشاینده نیز مردی بود مملو از ضعف و پسری مشحون از مهر. چیزی از حرفهای برادرش به یاد نیاورد، استدلال و بحث نکرد، فقط به تن بیحرکت مادرش دست زد چون نتوانست بالشت را از صورتش جدا کند، همانطور که لباسش را میبوسید فریاد زد: «مامان، مامان، مامان بینوایم، به من نگاه کن!»
شکستها، سرخوردگیها و مواجه شدن با تلخی حقیقت، از زمانی که انسان برای اولین بار اتفاقات پیرامونش را درک میکند تا آخرین لحظهی حیات، ادامه دارد. انتخاب اینکه چطور میتواند با این زخمها کنار بیاید و آنها را بپذیرد، یا از پا بیفتد و اجازه دهد این تلخیها بر تمام زندگیاش سایه بیندازد، او را بر دوراهی پیچیدهای قرار میدهد.
پییر و ژان داستانی در مورد باورها و تصورها است. تصویر مقدسی که آدمها از هم در ذهن یکدیگر میسازند یک روز ممکن است فروبریزد؛ باورها و پیوندها از هم بگسلد و این پایان یک رابطه یا آغاز تنهایی بلندی باشد. گی دو موپاسان نویسندهی مشهور فرانسوی قرن نوزدهم، بعد از قدم گذاشتن بر مسیر پرفرازونشیب نویسندگی، فرصت آشنایی با امیل زولا و گوستاو فلوبر را یافت. این دیدارها نقطهی عطفی برای او به شمار میآمدند؛ چراکه او را گویی در این مسیر جدیتر کرد و سبب شد قدمهایش را محکمتر بر این راه بگذارد.
کتاب پی یر و ژان نوشته گی دو موپاسون ترجمه محمود گودرزی توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی
ژان ابتدا خیال کرد خفه شده است. سپس شانههایش را گرفت و او را برگرداند، اما مادرش همچنان بالشتی را نگه داشته بود که چهرهاش را پنهان میکرد و برای اینکه جیغ نکشد، آن را گاز گرفت… ژان از دیدنش یکه خورد و از این یکهخوردن حدس زد که آدمی تا چه حد میتواند رنج بکشد. و دلش، دل سادهاش از فرط ترحم شرحهشرحه شد. او قاضی نبود، حتی قاضی بخشاینده نیز مردی بود مملو از ضعف و پسری مشحون از مهر. چیزی از حرفهای برادرش به یاد نیاورد، استدلال و بحث نکرد، فقط به تن بیحرکت مادرش دست زد چون نتوانست بالشت را از صورتش جدا کند، همانطور که لباسش را میبوسید فریاد زد: «مامان، مامان، مامان بینوایم، به من نگاه کن!»
شکستها، سرخوردگیها و مواجه شدن با تلخی حقیقت، از زمانی که انسان برای اولین بار اتفاقات پیرامونش را درک میکند تا آخرین لحظهی حیات، ادامه دارد. انتخاب اینکه چطور میتواند با این زخمها کنار بیاید و آنها را بپذیرد، یا از پا بیفتد و اجازه دهد این تلخیها بر تمام زندگیاش سایه بیندازد، او را بر دوراهی پیچیدهای قرار میدهد.
پییر و ژان داستانی در مورد باورها و تصورها است. تصویر مقدسی که آدمها از هم در ذهن یکدیگر میسازند یک روز ممکن است فروبریزد؛ باورها و پیوندها از هم بگسلد و این پایان یک رابطه یا آغاز تنهایی بلندی باشد. گی دو موپاسان نویسندهی مشهور فرانسوی قرن نوزدهم، بعد از قدم گذاشتن بر مسیر پرفرازونشیب نویسندگی، فرصت آشنایی با امیل زولا و گوستاو فلوبر را یافت. این دیدارها نقطهی عطفی برای او به شمار میآمدند؛ چراکه او را گویی در این مسیر جدیتر کرد و سبب شد قدمهایش را محکمتر بر این راه بگذارد.