یک رمان عاشقانه از جس والتر است که داستانی را از سال ۱۹۶۲ تا ۲۰۱۲ روایت میکند. داستان دربارهی پاسکواله، یک جوان ایتالیایی که در یک هتل کوچک در شبه جزیره پورتو ورگوگنا کار میکند، و دی، یک بازیگر زیبا و مشهور آمریکایی که برای بازی در فیلم کلئوپاترا به ایتالیا آمده است، است. پاسکواله و دی عاشق یکدیگر میشوند اما سرنوشت آنها را از هم جدا میکند. پس از ۵۰ سال، پاسکواله تصمیم میگیرد دی را پیدا کند و به آمریکا سفر میکند.
درباره کتاب ویرانه های زیبا
ساختن فیلم کلئوپاترا در ایتالیا و رابطه ی پنهانی ریچارد برتون هوسباز با هنرپیشه ای بنام دبرا مور، در کنار عشق آتشینش به الیزابت تیلور، آغازگر داستانی میشود بنام ویرانه های زیبا؛ عاشقانه ای به اصالت ایتالیا و جذابیت هالیوود.
اسکورس ازم پرسید: مایکل بهم بگو چی از کلئوپاترا میدونی.
عجب سئوال احمقانه ای! همه ی آدمای این شهر در مورد این فیلم میدونستن. بیشتر اینکه چطوری داشت فاکس رو زنده زنده قورت میداد. اینکه این ایده به مدت بیست سال به دست فراموشی سپرده شده بود تا اینکه سال هزار و نهصد و پنجاه و هشت، والتر وانگر تهیه کنندگیش رو به عهده گرفت و وقتی متوجه ی رابطه ی زنش( جوان بنت) با مشاورش( جنینگز لنگ) شد( که البته سو تفاهمی بیش نبود!)، به اون مرد شلیک کرد و اینطوری شد که روبن مامولیان تهیه کنندگی کلئوپاترا رو تقبل کرد و یه قرارداد دو میلیون دلاری با جوآن کالینز بست؛ کالینزی که به اندازه دان ناتز عقل و شعور داشت!
بعد استودیو اونو بیرون انداخت و رفت سراغ الیزابت تیلور، بزرگترین ستاره ی دنیا که بعد از دزدیدن ادی فیشر از دبی رینولدز، شهرتش به قهقرا رفته بود. اون دهه ی سی رو هم رد کرده بود و این ازدواج چهارمش بود، ولی تو این وضعیت بی ثباتی شغلی، چیکار کرد؟ یه میلیون دلار و ده درصد فیلم رو خواست. هیچکی تا اون موقع دستمزد نیم میلیونی از بازی تو فیلم نگرفته بود، اما این خانم یه میلیون میخواست!