این كتاب نه بخش دیگرى از خاطرات آیتاللَّه هاشمى رفسنجانى است؛ نه مصاحبه با مشارالیه است و نه پرسشى از نظرات و دیدگاههاى ایشان. كتاب، گفتگوهایى صریح، رك و بىپرده با آقاى هاشمى رفسنجانى است پیرامون انبوهى از پرسشها، شبهات، ابهامات و معماهایى كه پیرامون بسیارى از مسائل، تحولات، شایعات و وقایعى كه قبل و بعد از انقلاب اسلامى ایران به وقوع پیوسته است. پرسشهایى درخصوص گذشته آقاى هاشمى و خانوادهشان؛ اینكه ایشان اساساً چه كسى بودهاند؛ شایعاتى كه در خصوص ثروت و فعالیتهاى تجارى منسوبین ایشان مطرح است؛ رابطه نزدیك و علاقه عجیب مرحوم امام خمینى به ایشان؛ مبارزات ایشان قبل از انقلاب؛ طرح مسئله ولایت فقیه پس از انقلاب؛ تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر؛ قتلهاى زنجیرهاى؛ دوم خرداد و…
كتاب به هیچروى مدعى روشن شدن پاسخ همه پرسشها و ابهامات نیست، اما میتواند ادعا كند كه براى نخستین بار این مسائل در فضایى صریح، بیتكلف و بالاتر از همه، صادقانه با آقاى هاشمى مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. ظرفیت آقاى هاشمى رفسنجانى در پذیرش و اجازه ورود به چنین گفتگوهایى، اگر نگفته باشیم در میان مسئولین ارشد نظام در سه دهه گذشته بینظیر است، دستكم بایستى اذعان داشت كه كمسابقه و كمنظیر است. مطالعه این كتاب بدون تردید براى علاقهمندان به تحولات سیاسى و اجتماعى ایران قبل و بالاخص بعد از پیروزى انقلاب مغتنم خواهد بود.
فکر میکنم یکی از مواردی که شما باید بهعنوان محقق و بهطور وسیعتر روی آن کار کنید همین است. من هم یک مقدار آن خطها را میگویم و شما میتوانید روی آنها بیشتر کار کنید. من معتقد نیستم که خیلی جدی عقبنشینی کردم و کارهایم ناموفق بود. فکر میکنم در حد ۸ سال کارهای موفقی بود و در همه این چیزها که شما میگویید پیشرفتهای قابلملاحظهای شده، منتها بنا به حرف آخر شما، من هم موافقم که زمان بیشتری میخواست که جواب بدهد و تمام شود. ناتمام بود، ولی جریان آن هیچوقت متوقف نشد. شما هم حق دارید اگر مواردی دارید که متوقف است سؤال کنید. خوشبختانه حالا که با هم گفتگو میکنیم، دیگر آن اختلافات و دعواها و آنهایی که خیلی میداندار بودند، در صحنه نیستند. موضع چپیها که بهطورکلی در این مسائل عوض شده است و دیگر از سیستم دولتی و اقتصاد دولتی دفاع نمیکنند. راستیها هم - عقلای آنها و آنهایی که اسلامی فکر میکردند - در آن مقطعی که من شروع کردم و قبل از آن با تفکرات من هماهنگ بودند. شما مجلس اول را ببینید، دهپانزده لایحه و طرح مهم داشتیم که در جهت دولتی کردن زمین کشاورزی، زمین شهری، تجارت خارجی، معدن و امثال اینها بود و دولتی هم شد. وقتی ما سیاست دولتی کردن بازرگانی خارجی را تصویب کردیم، شورای نگهبان بهکلی مخالفت کرد و گفت که ما آزاد هستیم. وقتی قرار شد در مجلس معدن را دولتی کنند، شورای نگهبان خیلی مقاومت کرد و بالاخره با دولتی شدن معادن بزرگ موافقت کرد. البته معادن بزرگ تعریف نشد و بعداً تعریف شد. روی اراضی چقدر کلنجار داشتیم که آن ماده یا تبصره ٩ تصویب شد که اراضی مردم دولتی شود. در کشاورزی هم همینطور بود. فکر میکنم در مسائل اصلی که مایه این بحثها است، شورای نگهبان هميشه مخالف بود. چون اکثریت مجلس بهاصطلاح رادیکال و چپ بود، بالاخره امام ناچار شدند که اجازه رأی ۳۲ را به مجلس بدهند. یعنی میخواهم بگویم که شورای نگهبان و فقها در آن اوایل انقلاب مخالف دولتی کردن و دولتی شدن اقتصاد بودند. مثلاً در سال ۱۳۵۸ وقتیکه راجع به ملی کردن بانکها و مصادره شمار زیادی از کارخانهها و شرکتهای بزرگ تصمیم گرفتیم، علمای قم مخالفت کردند. آیتالله گلپایگانی پیغام داد که مخالفتم را با اين ملی کردنها یا دولتی کردنها رسماً اعلام میکنم. امام، احمدآقا را نزد آقای گلپایگانی فرستادند که اعلام نکنند
این كتاب نه بخش دیگرى از خاطرات آیتاللَّه هاشمى رفسنجانى است؛ نه مصاحبه با مشارالیه است و نه پرسشى از نظرات و دیدگاههاى ایشان. كتاب، گفتگوهایى صریح، رك و بىپرده با آقاى هاشمى رفسنجانى است پیرامون انبوهى از پرسشها، شبهات، ابهامات و معماهایى كه پیرامون بسیارى از مسائل، تحولات، شایعات و وقایعى كه قبل و بعد از انقلاب اسلامى ایران به وقوع پیوسته است. پرسشهایى درخصوص گذشته آقاى هاشمى و خانوادهشان؛ اینكه ایشان اساساً چه كسى بودهاند؛ شایعاتى كه در خصوص ثروت و فعالیتهاى تجارى منسوبین ایشان مطرح است؛ رابطه نزدیك و علاقه عجیب مرحوم امام خمینى به ایشان؛ مبارزات ایشان قبل از انقلاب؛ طرح مسئله ولایت فقیه پس از انقلاب؛ تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر؛ قتلهاى زنجیرهاى؛ دوم خرداد و…
كتاب به هیچروى مدعى روشن شدن پاسخ همه پرسشها و ابهامات نیست، اما میتواند ادعا كند كه براى نخستین بار این مسائل در فضایى صریح، بیتكلف و بالاتر از همه، صادقانه با آقاى هاشمى مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. ظرفیت آقاى هاشمى رفسنجانى در پذیرش و اجازه ورود به چنین گفتگوهایى، اگر نگفته باشیم در میان مسئولین ارشد نظام در سه دهه گذشته بینظیر است، دستكم بایستى اذعان داشت كه كمسابقه و كمنظیر است. مطالعه این كتاب بدون تردید براى علاقهمندان به تحولات سیاسى و اجتماعى ایران قبل و بالاخص بعد از پیروزى انقلاب مغتنم خواهد بود.
فکر میکنم یکی از مواردی که شما باید بهعنوان محقق و بهطور وسیعتر روی آن کار کنید همین است. من هم یک مقدار آن خطها را میگویم و شما میتوانید روی آنها بیشتر کار کنید. من معتقد نیستم که خیلی جدی عقبنشینی کردم و کارهایم ناموفق بود. فکر میکنم در حد ۸ سال کارهای موفقی بود و در همه این چیزها که شما میگویید پیشرفتهای قابلملاحظهای شده، منتها بنا به حرف آخر شما، من هم موافقم که زمان بیشتری میخواست که جواب بدهد و تمام شود. ناتمام بود، ولی جریان آن هیچوقت متوقف نشد. شما هم حق دارید اگر مواردی دارید که متوقف است سؤال کنید. خوشبختانه حالا که با هم گفتگو میکنیم، دیگر آن اختلافات و دعواها و آنهایی که خیلی میداندار بودند، در صحنه نیستند. موضع چپیها که بهطورکلی در این مسائل عوض شده است و دیگر از سیستم دولتی و اقتصاد دولتی دفاع نمیکنند. راستیها هم - عقلای آنها و آنهایی که اسلامی فکر میکردند - در آن مقطعی که من شروع کردم و قبل از آن با تفکرات من هماهنگ بودند. شما مجلس اول را ببینید، دهپانزده لایحه و طرح مهم داشتیم که در جهت دولتی کردن زمین کشاورزی، زمین شهری، تجارت خارجی، معدن و امثال اینها بود و دولتی هم شد. وقتی ما سیاست دولتی کردن بازرگانی خارجی را تصویب کردیم، شورای نگهبان بهکلی مخالفت کرد و گفت که ما آزاد هستیم. وقتی قرار شد در مجلس معدن را دولتی کنند، شورای نگهبان خیلی مقاومت کرد و بالاخره با دولتی شدن معادن بزرگ موافقت کرد. البته معادن بزرگ تعریف نشد و بعداً تعریف شد. روی اراضی چقدر کلنجار داشتیم که آن ماده یا تبصره ٩ تصویب شد که اراضی مردم دولتی شود. در کشاورزی هم همینطور بود. فکر میکنم در مسائل اصلی که مایه این بحثها است، شورای نگهبان هميشه مخالف بود. چون اکثریت مجلس بهاصطلاح رادیکال و چپ بود، بالاخره امام ناچار شدند که اجازه رأی ۳۲ را به مجلس بدهند. یعنی میخواهم بگویم که شورای نگهبان و فقها در آن اوایل انقلاب مخالف دولتی کردن و دولتی شدن اقتصاد بودند. مثلاً در سال ۱۳۵۸ وقتیکه راجع به ملی کردن بانکها و مصادره شمار زیادی از کارخانهها و شرکتهای بزرگ تصمیم گرفتیم، علمای قم مخالفت کردند. آیتالله گلپایگانی پیغام داد که مخالفتم را با اين ملی کردنها یا دولتی کردنها رسماً اعلام میکنم. امام، احمدآقا را نزد آقای گلپایگانی فرستادند که اعلام نکنند