رمان میهن فروش نوشته پل بیتى با ترجمه سمانه سیدى، توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان ملل, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.
درباره رمان میهن فروش
برنده جایزه من بوکر سال ٢٠١٦ از متن کتاب: وقتی پدرت میمیرد، باید گریه کنی. به نظام فحش بدهی، چون پدرت به دست پلیسها کشته شده است. اگرچه من یک کشاورز سیاهپوست عزادار و نسبتاً فقیر بودم که در ایستگاه پلیسی نشسته بودم که فقط از پولدارهای سفیدپوست و ستارههای جهانی سینما حمایت میکرد، نه از رنگینپوستهایی مثل من؛ اما حتی قطرهای اشک نریختم. فکر میکردم که مرگ او یک حقه بود؛ یک حقهی دیگر در ادامهی برنامههای پیچیدهای که او برای تربیت من داشت، برای اینکه ياد بگیرم سیاهپوستها چه محدودیتهایی دارند، برای اینکه به من الهام ببخشد که خودم دستبهکار شوم.
من هنوز امید داشتم که او بلند شود، خودش را بتکاند و بگوید: «ببین کاکاسیاه، اگه ممکن باشه همچین اتفاقی واسهی زرنگترین سیاهپوست دنیا بیفته، فکرش رو بکن سرِ توی ابله ممکنه چه بلاهایی بیاد. فقط اینکه یه نژادپرست مرده، دلیل نمیشه که اونا بقیه ی کاکاسیاهای جلوِ چشمشون رو دیگه نکشن.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب میهن فروش را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
رمان میهن فروش نوشته پل بیتى با ترجمه سمانه سیدى، توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان ملل, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.
درباره رمان میهن فروش
برنده جایزه من بوکر سال ٢٠١٦ از متن کتاب: وقتی پدرت میمیرد، باید گریه کنی. به نظام فحش بدهی، چون پدرت به دست پلیسها کشته شده است. اگرچه من یک کشاورز سیاهپوست عزادار و نسبتاً فقیر بودم که در ایستگاه پلیسی نشسته بودم که فقط از پولدارهای سفیدپوست و ستارههای جهانی سینما حمایت میکرد، نه از رنگینپوستهایی مثل من؛ اما حتی قطرهای اشک نریختم. فکر میکردم که مرگ او یک حقه بود؛ یک حقهی دیگر در ادامهی برنامههای پیچیدهای که او برای تربیت من داشت، برای اینکه ياد بگیرم سیاهپوستها چه محدودیتهایی دارند، برای اینکه به من الهام ببخشد که خودم دستبهکار شوم.
من هنوز امید داشتم که او بلند شود، خودش را بتکاند و بگوید: «ببین کاکاسیاه، اگه ممکن باشه همچین اتفاقی واسهی زرنگترین سیاهپوست دنیا بیفته، فکرش رو بکن سرِ توی ابله ممکنه چه بلاهایی بیاد. فقط اینکه یه نژادپرست مرده، دلیل نمیشه که اونا بقیه ی کاکاسیاهای جلوِ چشمشون رو دیگه نکشن.