کتاب مشروطه ی ایرانی نوشته ماشاالله آجودانی توسط انتشارات اختران به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: تاریخ، تاریخ ایران، دوره مشروطیت ایران
کتاب مشروطه ایرانی یکی از مشهورترین و بهترین منابع دربارهٔ مشروطه است؛ مشروطهای که خود از تأثیرگذارترین رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران محسوب میشود. نویسنده کتاب با نگاه تیزبین و دقیق خود، آن دوران مهم را تحلیل کرده و روابط بین قدرت و حکومت و روشنفکری را بررسی کرده است. برای او در جایگاه نویسنده، این نکته مهم بوده است که تلقی علمای مذهبی از یک طرف و روشنفکران را از طرف دیگر در ارتباط با مشروطیت تجزیه و تحلیل کند. در حقیقت، آنچه پس از گذشت بیش از صد سال از مشروطه رخ مینمایاند، این نکته است که مشروطه تلاقی و مواجههٔ دو قشر علمای مذهبی و متجددین و جنگ سنت و مدرنیته بوده است. آجودانی با بررسی منابع و اسنادی که از انقلاب مشروطه باقی مانده، سعی کرده است وقایعی را که پیش و پس از مشروطه اتفاق افتاده، تحلیل کند و به نقاط ضعف و قوت آن برههٔ زمانی بپردازد. کتاب مشروطه ایرانی منبع قابلاعتمادی برای پژوهشگران و کسانی است که تاریخ انقلاب مشروطه را مطالعه کرده باشند و بخواهند تحلیل جامع و دقیق از آنچه اتفاق افتاده بهدست آورند.
از دورهٔ امویان، گرچه ظاهراً حکومت دینی و سیاسی همچنان آمیختگی داشت، اما خلافت و حکومت کمکم رنگ و بوی سلطنت به خود گرفت و خلافت انتخابی عصر خلفای راشدین به خلافت موروثی مبدل شد. درنتیجه امپراتوری اسلام زیر نظر خلافتی قرار گرفت که جنبهٔ سلطنت و سیاست آن بر دیانتش میچربید. ایران هم مدتها در چنبرهٔ همین قدرت سیاسی جدید گرفتار بود تا آن که با روی کار آمدن حکومت موروثی طاهریان، نخستین ضربهٔ اساسی بر قدرت و نفوذ خلافت وارد آمد و جنبش پنهان و آشکاری که در جستجوی استقلال ایران بود در گوشهای از خاک آن سر برکشید. ارتباط کژدار و مریز صفاریان و سامانیان با دستگاه خلافت، در عصر فرمانروایی حکومت شیعی آل بویه، دستخوش دگرگونی عمیقی شد و حکومت خلفای عباسی مشروعیت خود را از دست داد.
در همین دوران شکوفایی عصر سامانی و آل بویه بود که کمکم، هم در عمل و هم در مقام نظر بین حکومتهای ایرانی و خلافت شکاف افتاد و سرانجام استقلال سیاسی ایران از امپراتوری اسلام در دوران حکومت آل بویه تحقق یافت و کاریترین ضربهها بر قدرت خلافت وارد آمد. بحرانی که «خلافت» دچارش شده بود صرفاً به دنیای عمل محدود نمیشد. بحران در تفکر فلسفی عصر هم انعکاس مییافت. ابونصر فارابی «فیلسوف شیعی مشرب» نخستین اندیشمند دورهٔ اسلام است که با ورود «در بحث عقلی درباره نظام حکومتی دوره اسلامی» بحران خلافت و «بحران جانشینی پیامبر اسلام» را مورد بحث فلسفی قرار داد.
روایت اهل سنت در توجیه سیاسی «خلافت» با مفهوم «بسته شدن دایره نبوت» ملازمت داشت. چنان چه گفته شد در عصر پیغمبر ــ و حتی تا حدودی در دورهٔ خلفای راشدین ــ حکومت از دیانت جدا نبود، یعنی رهبری دینی همان رهبری سیاسی بود. مفهوم این رهبری توأمان این بود که پیغمبر از طریق وحی، ضوابط و شرایط زندگی دینی و سیاسی را به دست مردم میداد و هر چه که شارع شرع به دست میداد، بر اساس آن حکومت هم میشد. خلفای راشدین هم، چون با پیغمبر زیسته بودند و بسیاری از آن ضوابط و قواعد شرع را همچنان به یاد داشتند و در پی تدوین آن بودند، هنوز ادامهٔ سنت پیغمبر را در سیاست به عهده داشتند و به تعبیری حکومت در دورهٔ آنان چه در معنای سیاسی و چه در معنای دیانتی آن شرعی بود. اما بعد از پیغمبر به روایت اهل سنت، دایرهٔ نبوت بسته شد و دیگر هیچکس از طریق وحی به ضوابط و شرایط زندگی دینی و سیاسی مسلمانان دست نمییافت. بنابراین سیاست دیگر در معنای دیانت، آن گونه که در عصر پیغمبر فهمیده میشد، نمیتوانست باشد. با چنین استدلالی راه برای حکومتهای اموی و عباسی که خلافت را بهصورت سلطنت موروثی درآورده بودند، باز میشد. بنابراین اقتدار سیاسی موروثی اینان در حکومت بر مسلمانان، اگرچه فاقد صلاحیت دینی لازم بودند، مشروعیت مییافت.»
کتاب مشروطه ی ایرانی نوشته ماشاالله آجودانی توسط انتشارات اختران به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: تاریخ، تاریخ ایران، دوره مشروطیت ایران
کتاب مشروطه ایرانی یکی از مشهورترین و بهترین منابع دربارهٔ مشروطه است؛ مشروطهای که خود از تأثیرگذارترین رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران محسوب میشود. نویسنده کتاب با نگاه تیزبین و دقیق خود، آن دوران مهم را تحلیل کرده و روابط بین قدرت و حکومت و روشنفکری را بررسی کرده است. برای او در جایگاه نویسنده، این نکته مهم بوده است که تلقی علمای مذهبی از یک طرف و روشنفکران را از طرف دیگر در ارتباط با مشروطیت تجزیه و تحلیل کند. در حقیقت، آنچه پس از گذشت بیش از صد سال از مشروطه رخ مینمایاند، این نکته است که مشروطه تلاقی و مواجههٔ دو قشر علمای مذهبی و متجددین و جنگ سنت و مدرنیته بوده است. آجودانی با بررسی منابع و اسنادی که از انقلاب مشروطه باقی مانده، سعی کرده است وقایعی را که پیش و پس از مشروطه اتفاق افتاده، تحلیل کند و به نقاط ضعف و قوت آن برههٔ زمانی بپردازد. کتاب مشروطه ایرانی منبع قابلاعتمادی برای پژوهشگران و کسانی است که تاریخ انقلاب مشروطه را مطالعه کرده باشند و بخواهند تحلیل جامع و دقیق از آنچه اتفاق افتاده بهدست آورند.
از دورهٔ امویان، گرچه ظاهراً حکومت دینی و سیاسی همچنان آمیختگی داشت، اما خلافت و حکومت کمکم رنگ و بوی سلطنت به خود گرفت و خلافت انتخابی عصر خلفای راشدین به خلافت موروثی مبدل شد. درنتیجه امپراتوری اسلام زیر نظر خلافتی قرار گرفت که جنبهٔ سلطنت و سیاست آن بر دیانتش میچربید. ایران هم مدتها در چنبرهٔ همین قدرت سیاسی جدید گرفتار بود تا آن که با روی کار آمدن حکومت موروثی طاهریان، نخستین ضربهٔ اساسی بر قدرت و نفوذ خلافت وارد آمد و جنبش پنهان و آشکاری که در جستجوی استقلال ایران بود در گوشهای از خاک آن سر برکشید. ارتباط کژدار و مریز صفاریان و سامانیان با دستگاه خلافت، در عصر فرمانروایی حکومت شیعی آل بویه، دستخوش دگرگونی عمیقی شد و حکومت خلفای عباسی مشروعیت خود را از دست داد.
در همین دوران شکوفایی عصر سامانی و آل بویه بود که کمکم، هم در عمل و هم در مقام نظر بین حکومتهای ایرانی و خلافت شکاف افتاد و سرانجام استقلال سیاسی ایران از امپراتوری اسلام در دوران حکومت آل بویه تحقق یافت و کاریترین ضربهها بر قدرت خلافت وارد آمد. بحرانی که «خلافت» دچارش شده بود صرفاً به دنیای عمل محدود نمیشد. بحران در تفکر فلسفی عصر هم انعکاس مییافت. ابونصر فارابی «فیلسوف شیعی مشرب» نخستین اندیشمند دورهٔ اسلام است که با ورود «در بحث عقلی درباره نظام حکومتی دوره اسلامی» بحران خلافت و «بحران جانشینی پیامبر اسلام» را مورد بحث فلسفی قرار داد.
روایت اهل سنت در توجیه سیاسی «خلافت» با مفهوم «بسته شدن دایره نبوت» ملازمت داشت. چنان چه گفته شد در عصر پیغمبر ــ و حتی تا حدودی در دورهٔ خلفای راشدین ــ حکومت از دیانت جدا نبود، یعنی رهبری دینی همان رهبری سیاسی بود. مفهوم این رهبری توأمان این بود که پیغمبر از طریق وحی، ضوابط و شرایط زندگی دینی و سیاسی را به دست مردم میداد و هر چه که شارع شرع به دست میداد، بر اساس آن حکومت هم میشد. خلفای راشدین هم، چون با پیغمبر زیسته بودند و بسیاری از آن ضوابط و قواعد شرع را همچنان به یاد داشتند و در پی تدوین آن بودند، هنوز ادامهٔ سنت پیغمبر را در سیاست به عهده داشتند و به تعبیری حکومت در دورهٔ آنان چه در معنای سیاسی و چه در معنای دیانتی آن شرعی بود. اما بعد از پیغمبر به روایت اهل سنت، دایرهٔ نبوت بسته شد و دیگر هیچکس از طریق وحی به ضوابط و شرایط زندگی دینی و سیاسی مسلمانان دست نمییافت. بنابراین سیاست دیگر در معنای دیانت، آن گونه که در عصر پیغمبر فهمیده میشد، نمیتوانست باشد. با چنین استدلالی راه برای حکومتهای اموی و عباسی که خلافت را بهصورت سلطنت موروثی درآورده بودند، باز میشد. بنابراین اقتدار سیاسی موروثی اینان در حکومت بر مسلمانان، اگرچه فاقد صلاحیت دینی لازم بودند، مشروعیت مییافت.»