کتاب مسخ و درباره مسخ نوشته فرانتس کافکا ترجمه فرزانه طاهری توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل داستان، داستان های آلمانی می باشد.
آنچه در مسخ و درباره مسخ کتاب آمده، مقدمه و یکی از سلسله درسگفتارهای ولادیمیر ناباکوف، نویسنده و منتقد بزرگ روستبار است که از سال 1941 تا 1948 در کالج ولزلی و از سال 1948 تا 1958 در دانشگاه کرنل به تدریس زبان و ادبیات روسی و نیز آثار استادان داستان اروپایی مشغول بود. او شکل سوسکی که گرگور به آن تبدیل شده بود و نقشهی آپارتمان خانوادهی زامزا را بر تختهسیاه رسم میکرد و از دانشجویان مصرانه میخواست که آنها را در دفتر یادداشت خود بکشند و با این شیوهی تدریس، عشق به ادبیات و جزئیات شاهکارهای ادبی را به دل دانشجویانش میانداخت. او عریان به سراغ داستان مسخ میرفت، بیآنکه از ابتدا به مقولات و مفاهیم پیشساخته مجهز باشد یا بخواهد که به مدد مصالح داستان، جهان از پیش تعیینشدهی خود را بنا کند. وسواس او گاه به حدی است که توضیح واضحات مینماید، اما میتوان بهوضوح دید که تا جهان عینی داستان خشت بر خشت از نو خلق نشود، نمیتوان درونمایهها و سبک و مایهی اصلی اثر و انگیزهی آن را شناخت. در مسخ، کافکا به اوج استادی خود رسید. چیزی نوشت که هرگز نتوانست از آن فراتر برود.
کتاب مسخ و درباره مسخ نوشته فرانتس کافکا ترجمه فرزانه طاهری توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل داستان، داستان های آلمانی می باشد.
آنچه در مسخ و درباره مسخ کتاب آمده، مقدمه و یکی از سلسله درسگفتارهای ولادیمیر ناباکوف، نویسنده و منتقد بزرگ روستبار است که از سال 1941 تا 1948 در کالج ولزلی و از سال 1948 تا 1958 در دانشگاه کرنل به تدریس زبان و ادبیات روسی و نیز آثار استادان داستان اروپایی مشغول بود. او شکل سوسکی که گرگور به آن تبدیل شده بود و نقشهی آپارتمان خانوادهی زامزا را بر تختهسیاه رسم میکرد و از دانشجویان مصرانه میخواست که آنها را در دفتر یادداشت خود بکشند و با این شیوهی تدریس، عشق به ادبیات و جزئیات شاهکارهای ادبی را به دل دانشجویانش میانداخت. او عریان به سراغ داستان مسخ میرفت، بیآنکه از ابتدا به مقولات و مفاهیم پیشساخته مجهز باشد یا بخواهد که به مدد مصالح داستان، جهان از پیش تعیینشدهی خود را بنا کند. وسواس او گاه به حدی است که توضیح واضحات مینماید، اما میتوان بهوضوح دید که تا جهان عینی داستان خشت بر خشت از نو خلق نشود، نمیتوان درونمایهها و سبک و مایهی اصلی اثر و انگیزهی آن را شناخت. در مسخ، کافکا به اوج استادی خود رسید. چیزی نوشت که هرگز نتوانست از آن فراتر برود.