کتاب مرد زیرزمینی

کتاب مرد زیرزمینی نوشته میک جکسون ترجمه میثم فرجی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی

مرد زیرزمینی

رمان مرد زیرزمینی پرتره ای طنزآلود از پنجمین دوک پورتلند ، یک نجیب زاده ی ثروتمند و عجیب قرن نوزدهم را ارائه می دهد که شبکه گسترده ای از تونل های زیرزمینی را ساخته بود که از آنجا می توانست به جهان خارج فرار کند.

آقای برد به تازگی ساختن شبکه ی تونل های زیر املاک دوک را با پایان رسانده است. این تونل های زیر زمینی آنقدر پهن و بزرگ اند که کالسکه می تواند به راحتی در آنها تردد کند. دوک در ملک دور افتاده ی خود تحت حمایت کارمندان منزلش قرار دارد. شایعات محلی ، عجیب غریب بودن او را به بد نامی نیز کشانده است. هیچ کس ، حتی خود او ، ماندگارترین درد او ، درد غیبت ، یک خاطره گریزان که با او می جنگد را نمی فهمد. پنجمین دوک پورتلند به "مرد زیرزمینی" معروف شده است. این داستان داستانی از شش ماه آخر زندگی او است که از طریق دفترچه یادداشت ها و خاطرات کسانی که او را می شناسند ، روایت می شود و در واقع داستان چندین راوی دارد. کند و کاو در گذشته ی دوک به نتایج عجیبی منجر می گردد.

بخشی از متن کتاب

آقای برد عقب رفت و به آرنجش تکیه داد و به بالا، سمت من، نگاه کرد. به معنای تحسین سرم را تکان دادم. بوی خفیف عرق در فضای بین‌مان بلند شد و متوجه شدم چه‌طور شادیِ خاموشِ ما توانسته بوی گند مادیان داغِ در تب‌وتابِ جفت‌گیری را در آن اتاق بزرگ سرد پخش کند.

ظرف چند دقیقهٔ بعد، آقای برد سه تونل دیگر کشید که خانه را ترک کردند و به شمال، جنوب و غرب رفتند. گاهی کمی به راست‌وچپ انحراف داشتند، اما بیش‌تر در مسیر مستقیم می‌رفتند. مداد آقای برد در جنگل‌ها و مراتع با سرعتی یکنواخت پیش می‌رفت و وقتی به پایان هر تونل می‌رسید، انگار از داخل نقشه صدایی به گوشم می‌خورد. علامتی که می‌گذاشت چیزی بیش‌تر از نقطه‌ای در پایان جمله نبود، اما من در همان لکهٔ کوچک، به‌وضوح، ورودیِ یک تونل با ناهمواری‌هایی مثل غار می‌دیدم.

جایی که معبرها ظاهر می‌شدند یک اتاق نگهبانیِ کوچک قرار داشت، در نقشه هر یک از اتاق‌ها را فارغ از شکل و اندازه‌شان یک آلونک در نظر گرفته بودیم. نقشه می‌گفت چه‌طور استودل، هریس، دیگبای و پایک این خانه‌ها را برای همیشه اشغال کرده‌اند، که کارشان بود در مواقع لزوم درها را بازوبسته کنند، یا اگر فرمان داده شد که تونل‌ها بعد از تاریکی استفاده شوند، چراغ‌های گازی را روشن کنند و مراقب باشند بچه‌ای وارد نشود.

حالا نقشه شامل چهار خط ساده می‌شد که با مداد کشیده شده بود و طول تقریباً یکسانی داشتند. مثل خانه‌ای که چهار ریشه از زیرش جوانه زده باشند، یا شاید چیزی شبیه صفحهٔ قطب‌نما. اما وقتی آقای برد نفسش را تازه کرد و مدادش را برای بار پنجم تَر کرد، تونل‌هایی که به وجود آورد تصویر را کاملاً تغییر دادند. ماهرانه یک ضربدر روی ضربدری که در نقشه بود کشید. شکل به‌هم‌ریخته‌ای که پیش از این چهار قسمت بود حالا به هشت قسمت تقسیم شده بود، طوری که وقتی کارش با مداد تمام شد طرح کلی تونل‌ها دیگر شبیه صفحهٔ قطب‌نما نبود و بیش‌تر شبیه پره‌های چرخ بدون زهوار به نظر می‌رسید. چند لحظه نتوانستم آب‌دهانم را فروبدهم. احساس می‌کردم کاملاً گیج شده‌ام. قبلاً هیچ‌وقت چنین اتفاقی برایم نیفتاده بود. یک چرخ که توپیِ آنْ خانهٔ من است!

آقای برد با رضایتی آشکار نقشه را نگاه کرد، مثل این‌که همین الآن با حرکتِ جادوییِ چوبِ کوچکش تونل‌ها را ساخته است. یک دستش را روی میز گذاشت و با دست دیگر عینکش را از روی دماغش بالا داد. حس کردم زیرچشمی نگاهی به من انداخت. بعد برای یکی دو دقیقه هیچ کاری جز پایین را نگاه کردن و بررسی تک‌تک جزئیات نقشه نکردیم، تا این‌که لذت و احساسِ قدردانی ناگهان از درونم فوران کرد.

گفتم «این یک کار بی‌نقص است، آقای برد.»

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
210,000
٪12
184,800 تومان
توضیحات

کتاب مرد زیرزمینی نوشته میک جکسون ترجمه میثم فرجی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی

مرد زیرزمینی

رمان مرد زیرزمینی پرتره ای طنزآلود از پنجمین دوک پورتلند ، یک نجیب زاده ی ثروتمند و عجیب قرن نوزدهم را ارائه می دهد که شبکه گسترده ای از تونل های زیرزمینی را ساخته بود که از آنجا می توانست به جهان خارج فرار کند.

آقای برد به تازگی ساختن شبکه ی تونل های زیر املاک دوک را با پایان رسانده است. این تونل های زیر زمینی آنقدر پهن و بزرگ اند که کالسکه می تواند به راحتی در آنها تردد کند. دوک در ملک دور افتاده ی خود تحت حمایت کارمندان منزلش قرار دارد. شایعات محلی ، عجیب غریب بودن او را به بد نامی نیز کشانده است. هیچ کس ، حتی خود او ، ماندگارترین درد او ، درد غیبت ، یک خاطره گریزان که با او می جنگد را نمی فهمد. پنجمین دوک پورتلند به "مرد زیرزمینی" معروف شده است. این داستان داستانی از شش ماه آخر زندگی او است که از طریق دفترچه یادداشت ها و خاطرات کسانی که او را می شناسند ، روایت می شود و در واقع داستان چندین راوی دارد. کند و کاو در گذشته ی دوک به نتایج عجیبی منجر می گردد.

بخشی از متن کتاب

آقای برد عقب رفت و به آرنجش تکیه داد و به بالا، سمت من، نگاه کرد. به معنای تحسین سرم را تکان دادم. بوی خفیف عرق در فضای بین‌مان بلند شد و متوجه شدم چه‌طور شادیِ خاموشِ ما توانسته بوی گند مادیان داغِ در تب‌وتابِ جفت‌گیری را در آن اتاق بزرگ سرد پخش کند.

ظرف چند دقیقهٔ بعد، آقای برد سه تونل دیگر کشید که خانه را ترک کردند و به شمال، جنوب و غرب رفتند. گاهی کمی به راست‌وچپ انحراف داشتند، اما بیش‌تر در مسیر مستقیم می‌رفتند. مداد آقای برد در جنگل‌ها و مراتع با سرعتی یکنواخت پیش می‌رفت و وقتی به پایان هر تونل می‌رسید، انگار از داخل نقشه صدایی به گوشم می‌خورد. علامتی که می‌گذاشت چیزی بیش‌تر از نقطه‌ای در پایان جمله نبود، اما من در همان لکهٔ کوچک، به‌وضوح، ورودیِ یک تونل با ناهمواری‌هایی مثل غار می‌دیدم.

جایی که معبرها ظاهر می‌شدند یک اتاق نگهبانیِ کوچک قرار داشت، در نقشه هر یک از اتاق‌ها را فارغ از شکل و اندازه‌شان یک آلونک در نظر گرفته بودیم. نقشه می‌گفت چه‌طور استودل، هریس، دیگبای و پایک این خانه‌ها را برای همیشه اشغال کرده‌اند، که کارشان بود در مواقع لزوم درها را بازوبسته کنند، یا اگر فرمان داده شد که تونل‌ها بعد از تاریکی استفاده شوند، چراغ‌های گازی را روشن کنند و مراقب باشند بچه‌ای وارد نشود.

حالا نقشه شامل چهار خط ساده می‌شد که با مداد کشیده شده بود و طول تقریباً یکسانی داشتند. مثل خانه‌ای که چهار ریشه از زیرش جوانه زده باشند، یا شاید چیزی شبیه صفحهٔ قطب‌نما. اما وقتی آقای برد نفسش را تازه کرد و مدادش را برای بار پنجم تَر کرد، تونل‌هایی که به وجود آورد تصویر را کاملاً تغییر دادند. ماهرانه یک ضربدر روی ضربدری که در نقشه بود کشید. شکل به‌هم‌ریخته‌ای که پیش از این چهار قسمت بود حالا به هشت قسمت تقسیم شده بود، طوری که وقتی کارش با مداد تمام شد طرح کلی تونل‌ها دیگر شبیه صفحهٔ قطب‌نما نبود و بیش‌تر شبیه پره‌های چرخ بدون زهوار به نظر می‌رسید. چند لحظه نتوانستم آب‌دهانم را فروبدهم. احساس می‌کردم کاملاً گیج شده‌ام. قبلاً هیچ‌وقت چنین اتفاقی برایم نیفتاده بود. یک چرخ که توپیِ آنْ خانهٔ من است!

آقای برد با رضایتی آشکار نقشه را نگاه کرد، مثل این‌که همین الآن با حرکتِ جادوییِ چوبِ کوچکش تونل‌ها را ساخته است. یک دستش را روی میز گذاشت و با دست دیگر عینکش را از روی دماغش بالا داد. حس کردم زیرچشمی نگاهی به من انداخت. بعد برای یکی دو دقیقه هیچ کاری جز پایین را نگاه کردن و بررسی تک‌تک جزئیات نقشه نکردیم، تا این‌که لذت و احساسِ قدردانی ناگهان از درونم فوران کرد.

گفتم «این یک کار بی‌نقص است، آقای برد.»

مشخصات
  • ناشر
    چشمه
  • نویسنده
    میک جکسون
  • مترجم
    میثم فرجی
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • نوبت چاپ
    سوم
  • تعداد صفحات
    250
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش