کتاب فرزند نیل نوشته هوارد فاوست ترجمه ذبیح الله منصوری توسط انتشارات تاو به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان تاریخی
کتاب حاضر بر حسب روایات مذهبی و اسناد تاریخی به روایت سرگذشت فرزند نیل، یعنی حضرت موسی، در 851 صفحه از کودکی تا آغاز بعثت، رسیدنش به مقام نبوت و خروج بنی اسرائیل از مصر می پردازد و رفتار، کردار و گفتار این پیامبر بزرگ را که با وجود رشد کردن در دامان فرعون و کاهنان، همواره با مظاهر شرک و کفر جنگید و شعله ی توحید و یکتاپرستی در وجودش روشن ماند، به تصویر می کشد.
موسی مدت شصت روز در پایتخت کشور کوش ماند تا اینکه سوکر موسی مراجعت کرد.
فرمانده ارتش اعزامی از مشاهده موسی قدری حیرت کرد، چون انتظار نداشت وی را زنده ببیند، لذا از او پرسید: «ای موسی، آیا تو شهر طلایی را پیدا کردی یا نه؟»
موسی گفت: «قبل از اینکه من از اینجا حرکت کنم تو می دانستی که شهر طلایی با آن وصف که مردم می گفتند وجود ندارد و شهری نیست که خانه های آن را با طلا ساخته باشند، ولی اگر منظور از شهر طلایی شهری باشد که مردم آن با خوشی و سعادت زیست نمایند، باید بگویم که این شهر را در سرچشمه رودخانه نیل یافتم و در آنجا حسد و کینه و حرص نبود و مردم طوری با سعادت زندگی می کردند که حتی تقویم نداشتند و حساب ایام را نگاه نمی داشتند.»
بعد، موسی بازگشت خود را به مصر مطرح کرد و گفت: «پادشاه دستور داد که من مدت سه سال از مصر دور باشم و اینک بیش از سه سال است که من از مصر به دور هستم و لذا دیگر برای رجعت من به مصر مانعی وجود ندارد.»
سوکر موسی می دانست که فرعون با اینکه قدغن کرده موسی سه سال از مصر دور باشد، مایل نیست که وی را در مصر ببیند، اما آخرین مرتبه که به مصر مراجعت کرد دید که فرعون پیر شده، در صورتی که خود او (یعنی سوکر موسی) هنوز جوان بود.سوکر موسی که موسی را پسر فرعون می دانست، فکر می کرد که بعد از مرگ رامسس دوم پادشاه مصر، موسی بر تخت سلطنت خواهد نشست و پادشاه مصر خواهد گردید و صلاح او در این است که با موسی روابط دوستانه داشته باشد تا روزی که او بر تخت سلطنت نشست، خصومتش را نسبت به وی به خاطر نیاورد و او را معدوم ننماید؛ این بود که به موسی گفت هروقت مایل باشد به مصر برگردد، می تواند مراجعت نماید.
کتاب فرزند نیل نوشته هوارد فاوست ترجمه ذبیح الله منصوری توسط انتشارات تاو به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان تاریخی
کتاب حاضر بر حسب روایات مذهبی و اسناد تاریخی به روایت سرگذشت فرزند نیل، یعنی حضرت موسی، در 851 صفحه از کودکی تا آغاز بعثت، رسیدنش به مقام نبوت و خروج بنی اسرائیل از مصر می پردازد و رفتار، کردار و گفتار این پیامبر بزرگ را که با وجود رشد کردن در دامان فرعون و کاهنان، همواره با مظاهر شرک و کفر جنگید و شعله ی توحید و یکتاپرستی در وجودش روشن ماند، به تصویر می کشد.
موسی مدت شصت روز در پایتخت کشور کوش ماند تا اینکه سوکر موسی مراجعت کرد.
فرمانده ارتش اعزامی از مشاهده موسی قدری حیرت کرد، چون انتظار نداشت وی را زنده ببیند، لذا از او پرسید: «ای موسی، آیا تو شهر طلایی را پیدا کردی یا نه؟»
موسی گفت: «قبل از اینکه من از اینجا حرکت کنم تو می دانستی که شهر طلایی با آن وصف که مردم می گفتند وجود ندارد و شهری نیست که خانه های آن را با طلا ساخته باشند، ولی اگر منظور از شهر طلایی شهری باشد که مردم آن با خوشی و سعادت زیست نمایند، باید بگویم که این شهر را در سرچشمه رودخانه نیل یافتم و در آنجا حسد و کینه و حرص نبود و مردم طوری با سعادت زندگی می کردند که حتی تقویم نداشتند و حساب ایام را نگاه نمی داشتند.»
بعد، موسی بازگشت خود را به مصر مطرح کرد و گفت: «پادشاه دستور داد که من مدت سه سال از مصر دور باشم و اینک بیش از سه سال است که من از مصر به دور هستم و لذا دیگر برای رجعت من به مصر مانعی وجود ندارد.»
سوکر موسی می دانست که فرعون با اینکه قدغن کرده موسی سه سال از مصر دور باشد، مایل نیست که وی را در مصر ببیند، اما آخرین مرتبه که به مصر مراجعت کرد دید که فرعون پیر شده، در صورتی که خود او (یعنی سوکر موسی) هنوز جوان بود.سوکر موسی که موسی را پسر فرعون می دانست، فکر می کرد که بعد از مرگ رامسس دوم پادشاه مصر، موسی بر تخت سلطنت خواهد نشست و پادشاه مصر خواهد گردید و صلاح او در این است که با موسی روابط دوستانه داشته باشد تا روزی که او بر تخت سلطنت نشست، خصومتش را نسبت به وی به خاطر نیاورد و او را معدوم ننماید؛ این بود که به موسی گفت هروقت مایل باشد به مصر برگردد، می تواند مراجعت نماید.