کتاب طاعون نوشته آلبر کامو ترجمه پرویز شهدی توسط انتشارات مجید به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان
در اواسط این سال بود که باد در شهر طاعون زده شروع به وزیدن کرد و چندین هفته ادامه یافت. ساکنان اوران به ویژه از این باد هراس دارند، چون هیچ سد و مانعی سر راهش نیست و در کوچهها و خیابانهای شهر که روی زمین همواری ایجاد شده میپیچد و باشدت تمام در همهٔ خانهها نفوذ میکند. به علت اینکه در چند ماه اخیر یک قطره هم باران نباریده بود، نمای ساختمانها بر اثر تابش خورشید و گرما با قشر خاکستری بتونه مانندی پوشیده شده بود که باد هنگام وزیدن آنها را میکند و با خود میبرد. باد گرد و غبار و تکه کاغذهای پراکنده را هم توی پاهای رهگذران اندکی که توی کوچهها بودند میپیچاند
در اواسط این سال بود که باد در شهر طاعون زده شروع به وزیدن کرد و چندین هفته ادامه یافت. ساکنان اوران به ویژه از این باد هراس دارند، چون هیچ سد و مانعی سر راهش نیست و در کوچهها و خیابانهای شهر که روی زمین همواری ایجاد شده میپیچد و باشدت تمام در همهٔ خانهها نفوذ میکند. به علت اینکه در چند ماه اخیر یک قطره هم باران نباریده بود، نمای ساختمانها بر اثر تابش خورشید و گرما با قشر خاکستری بتونه مانندی پوشیده شده بود که باد هنگام وزیدن آنها را میکند و با خود میبرد. باد گرد و غبار و تکه کاغذهای پراکنده را هم توی پاهای رهگذران اندکی که توی کوچهها بودند میپیچاند. رهگذرها به جلو خم شده، دستمالی جلو دهان گرفته بودند و به سرعت از کوچهها میگذشتند. غروب، در محلهایی که مردم گرد هم جمع میشدند و میکوشیدند این روزهایی را که میتوانست برای هر یک از آنها آخرین روز زندگیشان باشد هر چه طولانیتر کنند، گروههای کوچکی از مردم دیده میشدند که شتابزده به طرف خانههاشان و یا کافهها میرفتند، بهطوری که چند روزی، هنگام غروب که در آن دوره خیلی سریع فرا میرسید، کوچهها خالی میشد و فقط باد بود که در پیچ و خم آنها دائماً زوزه میکشید. از دریای متلاطم و همچنان ناپیدا، رایحهٔ نمک و آلگ به مشام میرسید. این شهر خلوت، سفید از گرد و غبار و پر از رایحههای دریایی و زوزهٔ مداوم باد، همچون جزیرهای فلکزده و رها شده مینالید.
کتاب طاعون نوشته آلبر کامو ترجمه پرویز شهدی توسط انتشارات مجید به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان
در اواسط این سال بود که باد در شهر طاعون زده شروع به وزیدن کرد و چندین هفته ادامه یافت. ساکنان اوران به ویژه از این باد هراس دارند، چون هیچ سد و مانعی سر راهش نیست و در کوچهها و خیابانهای شهر که روی زمین همواری ایجاد شده میپیچد و باشدت تمام در همهٔ خانهها نفوذ میکند. به علت اینکه در چند ماه اخیر یک قطره هم باران نباریده بود، نمای ساختمانها بر اثر تابش خورشید و گرما با قشر خاکستری بتونه مانندی پوشیده شده بود که باد هنگام وزیدن آنها را میکند و با خود میبرد. باد گرد و غبار و تکه کاغذهای پراکنده را هم توی پاهای رهگذران اندکی که توی کوچهها بودند میپیچاند
در اواسط این سال بود که باد در شهر طاعون زده شروع به وزیدن کرد و چندین هفته ادامه یافت. ساکنان اوران به ویژه از این باد هراس دارند، چون هیچ سد و مانعی سر راهش نیست و در کوچهها و خیابانهای شهر که روی زمین همواری ایجاد شده میپیچد و باشدت تمام در همهٔ خانهها نفوذ میکند. به علت اینکه در چند ماه اخیر یک قطره هم باران نباریده بود، نمای ساختمانها بر اثر تابش خورشید و گرما با قشر خاکستری بتونه مانندی پوشیده شده بود که باد هنگام وزیدن آنها را میکند و با خود میبرد. باد گرد و غبار و تکه کاغذهای پراکنده را هم توی پاهای رهگذران اندکی که توی کوچهها بودند میپیچاند. رهگذرها به جلو خم شده، دستمالی جلو دهان گرفته بودند و به سرعت از کوچهها میگذشتند. غروب، در محلهایی که مردم گرد هم جمع میشدند و میکوشیدند این روزهایی را که میتوانست برای هر یک از آنها آخرین روز زندگیشان باشد هر چه طولانیتر کنند، گروههای کوچکی از مردم دیده میشدند که شتابزده به طرف خانههاشان و یا کافهها میرفتند، بهطوری که چند روزی، هنگام غروب که در آن دوره خیلی سریع فرا میرسید، کوچهها خالی میشد و فقط باد بود که در پیچ و خم آنها دائماً زوزه میکشید. از دریای متلاطم و همچنان ناپیدا، رایحهٔ نمک و آلگ به مشام میرسید. این شهر خلوت، سفید از گرد و غبار و پر از رایحههای دریایی و زوزهٔ مداوم باد، همچون جزیرهای فلکزده و رها شده مینالید.