کتاب صلیب و صلابت داستان زندگانی حلاج عارف بزرگ قرن چهارم هجری نوشته سیدیحیی یثربی, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات فارسی, رمان ایرانی, ادبیات داستانی, زندگینامه می باشد.
از فرزندان حلاج، حمد بیش از همه به پدر دلبستگی داشت. او دلش میخواست همانند سایه به دنبال پدرش باشد تا اگر مشکلی پیش آمد، به پدر یاری رساند. حمد که گاه در بغداد میماند و گاه به واسط میرفت، همیشه از دور مواظب پدرش بود، حتی وقتی که پدرش به سفرهای طولانی میرفت، بر آن میکوشید تا بداند که پدرش به کدام طرف رفته است تا از مردمانی که از آن سو میآیند، خبری از پدر بشنود.
او وقتی به بغداد میآمد، برای آنکه مزاحم پدرش نشود، زیاد با او همراه نمیشد. حمد چند روزی بود که در واسط بود و حلاج را ندیده بود. شتابان به سوی بغداد آمد، وقتی به بغداد رسید، عدهی زیادی را دید که در میدانی گرد آمده و خواستار تعقیب حلاجاند، عدهای فریاد میزدند: حلاج کافر شده است و باید او را کشت! عدهای میگفتند: او دشمن اسلام است و میخواهد اسلام را از میان بردارد، دستهای دیگر فریاد میزدند: حلاج یک قرمطی شورشی است و سرانجام شورش خواهد کرد......
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب صلیب و صلابت را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب صلیب و صلابت داستان زندگانی حلاج عارف بزرگ قرن چهارم هجری نوشته سیدیحیی یثربی, توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات فارسی, رمان ایرانی, ادبیات داستانی, زندگینامه می باشد.
از فرزندان حلاج، حمد بیش از همه به پدر دلبستگی داشت. او دلش میخواست همانند سایه به دنبال پدرش باشد تا اگر مشکلی پیش آمد، به پدر یاری رساند. حمد که گاه در بغداد میماند و گاه به واسط میرفت، همیشه از دور مواظب پدرش بود، حتی وقتی که پدرش به سفرهای طولانی میرفت، بر آن میکوشید تا بداند که پدرش به کدام طرف رفته است تا از مردمانی که از آن سو میآیند، خبری از پدر بشنود.
او وقتی به بغداد میآمد، برای آنکه مزاحم پدرش نشود، زیاد با او همراه نمیشد. حمد چند روزی بود که در واسط بود و حلاج را ندیده بود. شتابان به سوی بغداد آمد، وقتی به بغداد رسید، عدهی زیادی را دید که در میدانی گرد آمده و خواستار تعقیب حلاجاند، عدهای فریاد میزدند: حلاج کافر شده است و باید او را کشت! عدهای میگفتند: او دشمن اسلام است و میخواهد اسلام را از میان بردارد، دستهای دیگر فریاد میزدند: حلاج یک قرمطی شورشی است و سرانجام شورش خواهد کرد......