کتاب صداهایی از چرنوبیل

کتاب صداهایی از چرنوبیل نوشته سوتلانا الکسیویچ با ترجمه حدیث حسینى، توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.

صداهایی از چرنوبیل

حادثه جمعه شب اتفاق افتاد. صبح هیچ‌کس از هیچ چیز خبر نداشت. من پسرم را به مدرسه فرستادم. شوهرم به سلمانی رفت. خودم مشغول درست کردن ناهار شدم. شوهرم خیلی زود برگشت… برگشت و گفت: «یک‌چیزی شبیه به آتش‌سوزی در نیروگاه اتفاق افتاده. دستور: رادیو خاموش نشود.» این یک آتش‌سوزی معمولی نبود، بلکه چیزی بود شبیه به تابش نور. زیبا بود. در سینما هم چیزی مشابه آن ندیده بودم. آن شب همه در بالکن‌ها جمع شده بودند. هرکس بالکن نداشت، می‌رفت به خانة دوستانش. خانه ما طبقه‌ نهم بود و دید عالی داشتیم. فاصله‌ی مستقیم‌مان سه کیلومتری می‌شد.

بچه‌ها را بیرون می‌آوردند و روی دست می‌گرفتند: «نگاه کن! یادت بماند!» و این‌ها همه کسانی بودند که در راکتور کار می‌کردند:

مهندسان، کارگران… معلمان فیزیک هم بودند… در غباری سیاه می‌ایستادند… حرف می‌زدند… نفس می‌کشیدند… تماشا می‌کردند… بعضی‌ها از فاصله‌های چندده‌کیلومتری با ماشین و دوچرخه می‌آمدند که تماشا کنند. ما نمی‌دانستیم مرگ ممکن استاین‌قدر زیبا باشد.

من تمام شب نخوابیدم. ساعت هشت صبح نظامیانی با ماسک‌های ضدگاز در خیابان‌ها در حرکت بودند. هنگامی که سربازان و ادوات جنگی را در خیابان‌ها دیدیم، نترسیدیم، بلکه برعکس، آرامش پیدا کردیم. حالا که ارتش به کمک‌مان آمده، همه چیز درست خواهد شد. ما هنوز درکی از آن نداشتیم که اتم صلح‌آمیز هم می‌تواند مرگبار باشد و از این که انسان در برابر قوانین فیزیک ناتوان است».

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
227,000
٪17
188,410 تومان
توضیحات

کتاب صداهایی از چرنوبیل نوشته سوتلانا الکسیویچ با ترجمه حدیث حسینى، توسط انتشارات کتاب کوله پشتی به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی می باشد.

صداهایی از چرنوبیل

حادثه جمعه شب اتفاق افتاد. صبح هیچ‌کس از هیچ چیز خبر نداشت. من پسرم را به مدرسه فرستادم. شوهرم به سلمانی رفت. خودم مشغول درست کردن ناهار شدم. شوهرم خیلی زود برگشت… برگشت و گفت: «یک‌چیزی شبیه به آتش‌سوزی در نیروگاه اتفاق افتاده. دستور: رادیو خاموش نشود.» این یک آتش‌سوزی معمولی نبود، بلکه چیزی بود شبیه به تابش نور. زیبا بود. در سینما هم چیزی مشابه آن ندیده بودم. آن شب همه در بالکن‌ها جمع شده بودند. هرکس بالکن نداشت، می‌رفت به خانة دوستانش. خانه ما طبقه‌ نهم بود و دید عالی داشتیم. فاصله‌ی مستقیم‌مان سه کیلومتری می‌شد.

بچه‌ها را بیرون می‌آوردند و روی دست می‌گرفتند: «نگاه کن! یادت بماند!» و این‌ها همه کسانی بودند که در راکتور کار می‌کردند:

مهندسان، کارگران… معلمان فیزیک هم بودند… در غباری سیاه می‌ایستادند… حرف می‌زدند… نفس می‌کشیدند… تماشا می‌کردند… بعضی‌ها از فاصله‌های چندده‌کیلومتری با ماشین و دوچرخه می‌آمدند که تماشا کنند. ما نمی‌دانستیم مرگ ممکن استاین‌قدر زیبا باشد.

من تمام شب نخوابیدم. ساعت هشت صبح نظامیانی با ماسک‌های ضدگاز در خیابان‌ها در حرکت بودند. هنگامی که سربازان و ادوات جنگی را در خیابان‌ها دیدیم، نترسیدیم، بلکه برعکس، آرامش پیدا کردیم. حالا که ارتش به کمک‌مان آمده، همه چیز درست خواهد شد. ما هنوز درکی از آن نداشتیم که اتم صلح‌آمیز هم می‌تواند مرگبار باشد و از این که انسان در برابر قوانین فیزیک ناتوان است».

مشخصات
  • ناشر
    کوله پشتی
  • نویسنده
    سوتلانا الکسیویچ
  • مترجم
    حدیث حسینى
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1402
  • نوبت چاپ
    بیستم
  • تعداد صفحات
    320
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش