کتاب شوخی نوشته میلان کوندرا ترجمه فروغ پوریاوری توسط انتشارات ثالث به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی می باشد.
کتاب شوخی رمانی است که کوندرا با آن به جهانیان معرفی شده،آمیزهای بدیع از عشق و سیاست،رمانی که در آن همه چیز تحتتاثی سیاست و فضای سرکوب حاکمان توتالیتر قرار میگیرند و در عین حال عشق در همه جا و همه فضاهای داستان جاری است تا جایی که خود کوندرا آن را رمانی عاشقانه توصیف میکند.
این گرمترین دورهٔ عشق ما بود. نورافکنها روی برجهای دیدبانی روشن بودند، سگها با نزدیک شدن شب پارس میکردند، پسرک ازخودراضی بر همهٔ ما فرمانروایی میکرد. اینها فقط کمی از ذهن مرا به خود مشغول میکرد؛ تمام حواسم متوجه لوسی بود. من در محاصرهٔ سگهای آدمکش و معدن واقعاً خوشبخت بودم، با مشقهای بیهودهٔ نظامی حرکت میکردم؛ خوشبخت و مغرور بودم، زیرا با وجود لوسی مالک امتیازی بودم که نه به رفقای سربازم اعطا شده بود و نه به افسرانمان: کسی مرا دوست داشت، مرا علناً دوست داشت و این را نشان میداد.
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب شوخی را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب شوخی نوشته میلان کوندرا ترجمه فروغ پوریاوری توسط انتشارات ثالث به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی می باشد.
کتاب شوخی رمانی است که کوندرا با آن به جهانیان معرفی شده،آمیزهای بدیع از عشق و سیاست،رمانی که در آن همه چیز تحتتاثی سیاست و فضای سرکوب حاکمان توتالیتر قرار میگیرند و در عین حال عشق در همه جا و همه فضاهای داستان جاری است تا جایی که خود کوندرا آن را رمانی عاشقانه توصیف میکند.
این گرمترین دورهٔ عشق ما بود. نورافکنها روی برجهای دیدبانی روشن بودند، سگها با نزدیک شدن شب پارس میکردند، پسرک ازخودراضی بر همهٔ ما فرمانروایی میکرد. اینها فقط کمی از ذهن مرا به خود مشغول میکرد؛ تمام حواسم متوجه لوسی بود. من در محاصرهٔ سگهای آدمکش و معدن واقعاً خوشبخت بودم، با مشقهای بیهودهٔ نظامی حرکت میکردم؛ خوشبخت و مغرور بودم، زیرا با وجود لوسی مالک امتیازی بودم که نه به رفقای سربازم اعطا شده بود و نه به افسرانمان: کسی مرا دوست داشت، مرا علناً دوست داشت و این را نشان میداد.