کتاب سلوک نوشته محمود دولت آبادی توسط انتشارات چشمه با موضوع رمان, داستانهای فارسی, رمان فارسی به چاپ رسیده است.
اما...دوستان عزیز،با تواضع تمام بگویم ادبیات که از چشم و جان خواننده به نظر دلنشنین و زندگی بخش میآید، در جاری شدنش از جان و دست نویسنده ،بسی که جان فرسا و هلاکت بار است.دست کم در تجربه شخصی می توانم بگویم آنچه مرا از پای در می آورد، ناممکن بودن نوشتن است. وقتی به ناچار شروع میکنم به نوشتن،چنان است که گویی به دوزخی وارد میشوم،شاید به امید آن که بهشت واری برآورم.اما غالبا درون دهلیزهای آن در میمانم.و چون سرانجام از آن دهلیزها می گذرم با صرف سال های عمر،از پس چندی که بر میگردم و به حاصل کارم می نگرم-حقیقت اینست که غالبا احساسی ناخوشایند دارم.پس گاهی به صرافت می افتم که دورش بریزم یا که بسوزانمش.اما عمری که در پای آن ریختهام چه می شود؟بنابراین با بی رحمی به جراحی و تراشیدن و ساییدن همانچه میپردازم که در لحظات نوشتن شوقی جان سوز به آن همه داشتهام. و این جرح و تعدیل بیشتر نابودم میکند. نمونهاش همین کاری که در دست دارم که در مسیر تراش و سایشها از بیش از هفت نام گذر کرد تا سرانجام در سلوک قرار بیافت.
کتاب سلوک نوشته محمود دولت آبادی توسط انتشارات چشمه با موضوع رمان, داستانهای فارسی, رمان فارسی به چاپ رسیده است.
اما...دوستان عزیز،با تواضع تمام بگویم ادبیات که از چشم و جان خواننده به نظر دلنشنین و زندگی بخش میآید، در جاری شدنش از جان و دست نویسنده ،بسی که جان فرسا و هلاکت بار است.دست کم در تجربه شخصی می توانم بگویم آنچه مرا از پای در می آورد، ناممکن بودن نوشتن است. وقتی به ناچار شروع میکنم به نوشتن،چنان است که گویی به دوزخی وارد میشوم،شاید به امید آن که بهشت واری برآورم.اما غالبا درون دهلیزهای آن در میمانم.و چون سرانجام از آن دهلیزها می گذرم با صرف سال های عمر،از پس چندی که بر میگردم و به حاصل کارم می نگرم-حقیقت اینست که غالبا احساسی ناخوشایند دارم.پس گاهی به صرافت می افتم که دورش بریزم یا که بسوزانمش.اما عمری که در پای آن ریختهام چه می شود؟بنابراین با بی رحمی به جراحی و تراشیدن و ساییدن همانچه میپردازم که در لحظات نوشتن شوقی جان سوز به آن همه داشتهام. و این جرح و تعدیل بیشتر نابودم میکند. نمونهاش همین کاری که در دست دارم که در مسیر تراش و سایشها از بیش از هفت نام گذر کرد تا سرانجام در سلوک قرار بیافت.