کتاب ستاره ی دوردست نوشته روبرتو بولانیو با ترجمه اسدالله امرایی, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
روبرتو بولانیو، نویسنده و شاعر شیلیایی، در سن پانزده سالگی همراه خانواده شیلی را ترک کرد و در بیست سالگی و همزمان با کودتای پینوشه، به وطن بازگشت. در این سفر دستگیر شد و چند روزی را در زندان ماند و پس از آن، باقی عمر را در کشورهای مختلف زندگی کرد. او بر اثر نارسایی کبد در اسپانیا از دنیا رفت.
ستاره ی دوردست، یکی از رمان های کوتاه بولانیو می باشد و درباره زندگی چند دانشجوی شاعر جوان در خلال جریانات سیاسی شیلی است. وایدر شخصیت عجیب این داستان، در کارگاه های شعرخوانی حضور دارد و از عوامل امنیتی کودتاچیان است. گالری عکسی که وایدر برگزار می کند و شرح آن در کتاب می آید،
اولین بار که کارلوس وایدر را دیدم سال ۱۹۷۱ بود، شاید هم ۱۹۷۲، زمانی که سالوادور آلنده رئیس جمهور شیلی بود.
آن وقت ها وایدر خود را آلبرتو روئیس تاگله می خواند و در کارگاه شعرِ خوان اشتاین در کونسپسیون که چشم و چراغ جنوب بود شرکت می کرد. راستش را بخواهید خوب نمی شناختمش. هفته ای یک یا دوبار در جلسات شعر می دیدمش. خیلی پرحرف نبود. اما من بودم. خیلی حرف می زدیم، نه فقط درباره ی شعر، که از هر دری حرف می زدیم؛ سیاست، سفر، نقاشی، معماری، عکاسی، انقلاب و مبارزهی مسلحانه که به زندگی تازه و دوران جدیدی می انجامید، خوب این فکر و خیالمان بود، برای بسیاری از ما، رویایی دست نیافتنی به حساب می آمد، یا کلیدی که دروازهی آمال و آرزوها و آرمان ها را می گشود، آرمان هایی که ارزش داشت برای آنها زندگی کنی و ما البته تصویر گنگی از آن در ذهن خود داشتیم. هرچند همین رؤیاها به کابوس بدل می شد......
کتاب ستاره ی دوردست نوشته روبرتو بولانیو با ترجمه اسدالله امرایی, توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب شامل ادبیات ملل, رمان خارجی, ادبیات داستانی, داستان خارجی میباشد.
روبرتو بولانیو، نویسنده و شاعر شیلیایی، در سن پانزده سالگی همراه خانواده شیلی را ترک کرد و در بیست سالگی و همزمان با کودتای پینوشه، به وطن بازگشت. در این سفر دستگیر شد و چند روزی را در زندان ماند و پس از آن، باقی عمر را در کشورهای مختلف زندگی کرد. او بر اثر نارسایی کبد در اسپانیا از دنیا رفت.
ستاره ی دوردست، یکی از رمان های کوتاه بولانیو می باشد و درباره زندگی چند دانشجوی شاعر جوان در خلال جریانات سیاسی شیلی است. وایدر شخصیت عجیب این داستان، در کارگاه های شعرخوانی حضور دارد و از عوامل امنیتی کودتاچیان است. گالری عکسی که وایدر برگزار می کند و شرح آن در کتاب می آید،
اولین بار که کارلوس وایدر را دیدم سال ۱۹۷۱ بود، شاید هم ۱۹۷۲، زمانی که سالوادور آلنده رئیس جمهور شیلی بود.
آن وقت ها وایدر خود را آلبرتو روئیس تاگله می خواند و در کارگاه شعرِ خوان اشتاین در کونسپسیون که چشم و چراغ جنوب بود شرکت می کرد. راستش را بخواهید خوب نمی شناختمش. هفته ای یک یا دوبار در جلسات شعر می دیدمش. خیلی پرحرف نبود. اما من بودم. خیلی حرف می زدیم، نه فقط درباره ی شعر، که از هر دری حرف می زدیم؛ سیاست، سفر، نقاشی، معماری، عکاسی، انقلاب و مبارزهی مسلحانه که به زندگی تازه و دوران جدیدی می انجامید، خوب این فکر و خیالمان بود، برای بسیاری از ما، رویایی دست نیافتنی به حساب می آمد، یا کلیدی که دروازهی آمال و آرزوها و آرمان ها را می گشود، آرمان هایی که ارزش داشت برای آنها زندگی کنی و ما البته تصویر گنگی از آن در ذهن خود داشتیم. هرچند همین رؤیاها به کابوس بدل می شد......