کتاب زنی در کابین 10 (رمانی که وقتی تمام می شود، حتی قدرترین خوانندگان را هم تا مدت ها بی قرار میکند) نوشته روث ور ترجمه زهرا هدایتی توسط انتشارات نون به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، داستان های خارجی، استان های انگلیسی، رمان خارجی
از پرفروش های نیویورک تایمز و یواس ای تودی
اولین لحظه ای که حس کردم چیزی شده وقتی بود که در تاریکی بیدار شدم و گربه امم را دیدم که به صورتم چنگ می زند. حتما شب قبل یادم رفته بود در آشپزخانه را ببندم. گبج و منگ که به خانه بیایی همین می شود. ناله کنان گفتم برو اون ور. دلایلا میومیو کرد و با سرش به سرم ضربه زد.
سعی کردم سرم را زیر با بالش پنهان کنم اما همچنان خودش را به گوشم می مالید تا اینکه بالاخره غلتی زدم و بی رحمانه از روی تخت به پایین پرتابش کردم. با ناله ای خفیف به زمین کوبیده شد و پتو را روی سرم کشیدم اما حتی از زیر پتو مس توانستم صدایش را بشنوم که پایین در اتاق را می خراشید و در را در چارچوبش به صدا در می آورد. در بسته بود. همانطور که ناگهان ضربان قلبم شدت می گرفت بلند شدم و نشستم و دلایلا با خوشحالی روی تخت پرید، اما او را در بغلم گرفتم تا جلوی تکان خوردنش را بگیرم و گوش کردم و..
چرا خرید از آژانس کتاب؟
خرید از آژانس کتاب به شما این اطمینان را میدهد که نسخه اصلی و بهروز کتاب زنی در کابین 10 را دریافت خواهید کرد. ما با ارائه خدمات سریع، ارسال امن و قیمت مناسب، تجربه خریدی آسان و مطمئن را برای شما فراهم میآوریم.
برای خرید این کتاب و مشاهده کتابهای دیگر، به فروشگاه آنلاین آژانس کتاب مراجعه کنید.
کتاب زنی در کابین 10 (رمانی که وقتی تمام می شود، حتی قدرترین خوانندگان را هم تا مدت ها بی قرار میکند) نوشته روث ور ترجمه زهرا هدایتی توسط انتشارات نون به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، داستان های خارجی، استان های انگلیسی، رمان خارجی
از پرفروش های نیویورک تایمز و یواس ای تودی
اولین لحظه ای که حس کردم چیزی شده وقتی بود که در تاریکی بیدار شدم و گربه امم را دیدم که به صورتم چنگ می زند. حتما شب قبل یادم رفته بود در آشپزخانه را ببندم. گبج و منگ که به خانه بیایی همین می شود. ناله کنان گفتم برو اون ور. دلایلا میومیو کرد و با سرش به سرم ضربه زد.
سعی کردم سرم را زیر با بالش پنهان کنم اما همچنان خودش را به گوشم می مالید تا اینکه بالاخره غلتی زدم و بی رحمانه از روی تخت به پایین پرتابش کردم. با ناله ای خفیف به زمین کوبیده شد و پتو را روی سرم کشیدم اما حتی از زیر پتو مس توانستم صدایش را بشنوم که پایین در اتاق را می خراشید و در را در چارچوبش به صدا در می آورد. در بسته بود. همانطور که ناگهان ضربان قلبم شدت می گرفت بلند شدم و نشستم و دلایلا با خوشحالی روی تخت پرید، اما او را در بغلم گرفتم تا جلوی تکان خوردنش را بگیرم و گوش کردم و..