کتاب رویاهای بانکرهیل

کتاب رویاهای بانکرهیل نوشته جان فانته ترجمه محمدرضا شاکری توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان نوجوان

هیچ‌کس را نمی‌شناختم. تنهایی غذا می‌خوردم و از تمام شهر متنفر بودم. به کتابفروشی استنلس رز بغل رستوران می‌رفتم. هیچ‌کس من را نمیشناخت. مثل پرنده‌ای که دنبال خرده‌نان باشد پرسه می‌زدم. دلم برای خانم برانل و ایب مارکس و دو مونت تنگ شده بود. خاطره‌ام از جنیفر لاویس کمابیش قلبم را می‌شکست. این چند نفر را که می‌شناختمُ انگار با هزاران نفر در شهر آشنایی داشتم.

آرتورو باندینی راهی طولانی آمده، جاهای مختلفی کار کرده، سرخورده شده، عشق ورزیده، قلدری کرده، لاف زده. او از کلورادو راه افتاد و به لس‌آنجلس رسید؛ به سرزمین رؤیاهایش. در مسافرخانه‌ای اتاقی گرفته، در بانکرهیلِ لس‌آنجلس. دنبال کار می‌گردد و کاری هم پیدا می‌کند که ربطی به کتاب و نویسندگی دارد. منتها روح آرتورو آرام و قرار ندارد؛ شهرت می‌خواهد و دیده‌شدن و پذیرفته‌شدن. آرتورو درآمد دارد و برای خودش ولخرجی هم می‌کند. رابطه‌ی عاشقانه‌ای به هم می‌زند و زنان را یاد می‌گیرد. او از لس‌آنجلس می‌خواهد تکه‌ای از خودش را به او بدهد، به رویش آغوش بگشاید، بگذارد با پاهایش خیابان‌های شهر را بگردد و دوستش داشته باشد. آرتورو که مثل خالقش، جان فانته، از خانواده‌ای با ریشه‌های ایتالیایی از کلورادو آمده، فقر را چشیده، به خانه و کاشانه پشت کرده، دست از ایمان کشیده، فقط به یک امید: روزی نویسند‌ه‌ای بزرگ خواهم شد. موفقیت و درخشش آرتورو هم قریب‌الوقوع است و هم نامحتمل: بازهم درست مثل خالقش.

فانته پسر وفادار محله‌ی بانکرهیل بوده: قهرمانش را از ایالتی دیگر به این محله فرستاده و از آرزوها و خیال‌ها و جاه‌طلبی‌های او و مهاجران دیگر گفته. فانته با قطب‌نمای نبوغ خود، مثل قصه‌گویی رؤیابین، پروازِ آرتورو را به تصویر کشیده: از خانه تا هالیوود. آرتورو، راحت از درآمد و شهرت، مدتی به هر چه آسان است، رضایت می‌دهد و راهش را انگار گم می‌کند؛ اما سرانجام از پسِ سال‌های سخت و سرد زندگی، صدایش را، جایش را در جهان، بازمی‌یابد. جالب اینکه سرنوشتی کمابیش مشابه، با چند دهه وقفه، نصیب جان فانته‌ی عزیز می‌شود: او، کور از بیماری دیابت، تنها دو سال پیش از مرگ، ماجرای بانکرهیل و رؤیاهایش را به همسرش جویس دیکته کرد و سرانجام، پس از مرگ، صدایش در جهان ادبیات پیچید و ماند.

امروز اثری از بانکرهیل در لس‌آنجلس باقی نمانده؛ محله را در دهه‌ی 1980 کوبیدند و رویش برج و آسمان‌خراش ساختند. این محله از سال 1867 اولین آجرش را دو مهاجر فرانسوی و کانادایی چیدند و زمانی مرز میان مرکز شهر لس‌آنجلس و نیمه‌ی غربی شهر بود. آرتورو باندینی در سال‌های درخشان بانکرهیل آنجا خانه گرفت. از آرزوها و امیدها گفت و زندگی خودش و دیگرانِ داستان را ماندگار کرد. امروز هم گرچه خانه‌ها و بارها و مسافرخانه‌های قرن نوزدهمی بانکرهیل با خاک یکسان شده‌اند، هنوز می‌شود صدای آرتورو را شنید؛ او زنده است و گله‌گذاری‌هایش هنوز، مرتبط.

  • روش های ارسال
  •    پیک تهران
  •    پیک سریع تهران
  •    پست پیشتاز
  •    تیباکس
  •    ویژه
  • موجود در انبار
165,000
٪17
136,950 تومان
توضیحات

کتاب رویاهای بانکرهیل نوشته جان فانته ترجمه محمدرضا شاکری توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات داستانی، رمان نوجوان

هیچ‌کس را نمی‌شناختم. تنهایی غذا می‌خوردم و از تمام شهر متنفر بودم. به کتابفروشی استنلس رز بغل رستوران می‌رفتم. هیچ‌کس من را نمیشناخت. مثل پرنده‌ای که دنبال خرده‌نان باشد پرسه می‌زدم. دلم برای خانم برانل و ایب مارکس و دو مونت تنگ شده بود. خاطره‌ام از جنیفر لاویس کمابیش قلبم را می‌شکست. این چند نفر را که می‌شناختمُ انگار با هزاران نفر در شهر آشنایی داشتم.

آرتورو باندینی راهی طولانی آمده، جاهای مختلفی کار کرده، سرخورده شده، عشق ورزیده، قلدری کرده، لاف زده. او از کلورادو راه افتاد و به لس‌آنجلس رسید؛ به سرزمین رؤیاهایش. در مسافرخانه‌ای اتاقی گرفته، در بانکرهیلِ لس‌آنجلس. دنبال کار می‌گردد و کاری هم پیدا می‌کند که ربطی به کتاب و نویسندگی دارد. منتها روح آرتورو آرام و قرار ندارد؛ شهرت می‌خواهد و دیده‌شدن و پذیرفته‌شدن. آرتورو درآمد دارد و برای خودش ولخرجی هم می‌کند. رابطه‌ی عاشقانه‌ای به هم می‌زند و زنان را یاد می‌گیرد. او از لس‌آنجلس می‌خواهد تکه‌ای از خودش را به او بدهد، به رویش آغوش بگشاید، بگذارد با پاهایش خیابان‌های شهر را بگردد و دوستش داشته باشد. آرتورو که مثل خالقش، جان فانته، از خانواده‌ای با ریشه‌های ایتالیایی از کلورادو آمده، فقر را چشیده، به خانه و کاشانه پشت کرده، دست از ایمان کشیده، فقط به یک امید: روزی نویسند‌ه‌ای بزرگ خواهم شد. موفقیت و درخشش آرتورو هم قریب‌الوقوع است و هم نامحتمل: بازهم درست مثل خالقش.

فانته پسر وفادار محله‌ی بانکرهیل بوده: قهرمانش را از ایالتی دیگر به این محله فرستاده و از آرزوها و خیال‌ها و جاه‌طلبی‌های او و مهاجران دیگر گفته. فانته با قطب‌نمای نبوغ خود، مثل قصه‌گویی رؤیابین، پروازِ آرتورو را به تصویر کشیده: از خانه تا هالیوود. آرتورو، راحت از درآمد و شهرت، مدتی به هر چه آسان است، رضایت می‌دهد و راهش را انگار گم می‌کند؛ اما سرانجام از پسِ سال‌های سخت و سرد زندگی، صدایش را، جایش را در جهان، بازمی‌یابد. جالب اینکه سرنوشتی کمابیش مشابه، با چند دهه وقفه، نصیب جان فانته‌ی عزیز می‌شود: او، کور از بیماری دیابت، تنها دو سال پیش از مرگ، ماجرای بانکرهیل و رؤیاهایش را به همسرش جویس دیکته کرد و سرانجام، پس از مرگ، صدایش در جهان ادبیات پیچید و ماند.

امروز اثری از بانکرهیل در لس‌آنجلس باقی نمانده؛ محله را در دهه‌ی 1980 کوبیدند و رویش برج و آسمان‌خراش ساختند. این محله از سال 1867 اولین آجرش را دو مهاجر فرانسوی و کانادایی چیدند و زمانی مرز میان مرکز شهر لس‌آنجلس و نیمه‌ی غربی شهر بود. آرتورو باندینی در سال‌های درخشان بانکرهیل آنجا خانه گرفت. از آرزوها و امیدها گفت و زندگی خودش و دیگرانِ داستان را ماندگار کرد. امروز هم گرچه خانه‌ها و بارها و مسافرخانه‌های قرن نوزدهمی بانکرهیل با خاک یکسان شده‌اند، هنوز می‌شود صدای آرتورو را شنید؛ او زنده است و گله‌گذاری‌هایش هنوز، مرتبط.

مشخصات
  • ناشر
    افق
  • نویسنده
    جان فانته
  • مترجم
    محمدرضا شکاری
  • قطع کتاب
    رقعی
  • نوع جلد
    شومیز
  • سال چاپ
    1400
  • تعداد صفحات
    216
نظرات کاربران
    هیچ دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است!
برگشت به بالا
0216640800© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه آژانس کتاب است.02166408000 طراحی سایت و سئو : توسط نونگار پردازش