رمان ر ه ش نوشته رضا امیرخانی توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی، رمان های فارسی، داستان های فارسی
شاید برای خیلی از ما پیش آمده باشد که بگوییم: این شهر به زودی نفس ما را خواهد گرفت، شاید بارها بهخاطر آلودگی هوا و شلوغیهای بی حد و حساب آسیب دیده باشیم، شاید کلافه شده باشیم و در دلمان گفته باشیم چارهای جز فرار نیست. دارم از تهران حرف میزنم؛
تهران شلوغ و پر از هیاهو، پر از مردمانی که مدام در حال رفتن هستند اما فقط میروند و از کمی دورتر که نگاه کنی خیال میکنی فقط میخواهند فرار کنند، مقصدی ندارند و تنها به قصد رفتن در حرکتند. رهش را که میخوانیم بیشتر دلمان رهایی میخواهد، شاید هنوز در همین کشور جایی برای نفس کشیدن باشد، جایی که درختها و حوضچهها جای خود را به آهن و آجر و سنگ نداده باشند. رضا امیرخوانی با نوشتن کتاب رهش انتقادات تند خود را نسبت به تغییرات شهر بیان کرده است و با صراحت تهران را شهری ناامن معرفی کرده است.
تا قبل از ظهر ما مینشستیم زیر درخت همسایه و بعد از ظهرها همسایه ها مینشستند زیر درخت ما. صبحها سایه میافتاد تو خانهی آنها و بعداز ظهرها سایه میافتاد تو خانهی ما. آقای همسایه صبح زود میرفت سر کار و بعدازظهرها چای را با خانماش زیر سایهی درخت بید خانهی ما مینوشیدند و ما که دیرتر صبحانه میخوردیم، میز را کمی میکشیدیم آن سمت و صبحانه را زیر سایهی درخت بید آنها میخوردیم. صبحانه زیر سایهی آنها بود و عصرانه زیر سایهی ما. همسایه بودیم دیگر چه فرقی دارد فرزند من با جانباز شیمیایی که در جنگ آسیب دیده است؟ حالا گیرم با رزمندهی داوطلب یکی نباشد، چه تفاوتی دارد با کودک حلب چهای؟ علا که میرود و در سمینار آسیبهای شیمیایی چفیه گردن میاندازد و به جانبازان، روی سن سالن شهرداری گل میدهد، نباید به ایلیا هم گل بدهد؟
رضا امیرخانی نویسنده کتاب رهش جوایز زیادی را ازآن خود کرده است. از میان آنها میتوان به برگزیده شدن کتاب «ارمیا» کتاب «نفحات نفت» کتاب «من او»معرفی شد.
از دیگر آثار رضا امیرخانی می توان به «ناصر ارمنی»، «از به»، «نشت نشا»، «بیوتن»، «سرلوحهها» و «جانستان کابلستان» و«قیدار» اشاره کرد.
رمان ر ه ش نوشته رضا امیرخانی توسط انتشارات افق به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی، رمان های فارسی، داستان های فارسی
شاید برای خیلی از ما پیش آمده باشد که بگوییم: این شهر به زودی نفس ما را خواهد گرفت، شاید بارها بهخاطر آلودگی هوا و شلوغیهای بی حد و حساب آسیب دیده باشیم، شاید کلافه شده باشیم و در دلمان گفته باشیم چارهای جز فرار نیست. دارم از تهران حرف میزنم؛
تهران شلوغ و پر از هیاهو، پر از مردمانی که مدام در حال رفتن هستند اما فقط میروند و از کمی دورتر که نگاه کنی خیال میکنی فقط میخواهند فرار کنند، مقصدی ندارند و تنها به قصد رفتن در حرکتند. رهش را که میخوانیم بیشتر دلمان رهایی میخواهد، شاید هنوز در همین کشور جایی برای نفس کشیدن باشد، جایی که درختها و حوضچهها جای خود را به آهن و آجر و سنگ نداده باشند. رضا امیرخوانی با نوشتن کتاب رهش انتقادات تند خود را نسبت به تغییرات شهر بیان کرده است و با صراحت تهران را شهری ناامن معرفی کرده است.
تا قبل از ظهر ما مینشستیم زیر درخت همسایه و بعد از ظهرها همسایه ها مینشستند زیر درخت ما. صبحها سایه میافتاد تو خانهی آنها و بعداز ظهرها سایه میافتاد تو خانهی ما. آقای همسایه صبح زود میرفت سر کار و بعدازظهرها چای را با خانماش زیر سایهی درخت بید خانهی ما مینوشیدند و ما که دیرتر صبحانه میخوردیم، میز را کمی میکشیدیم آن سمت و صبحانه را زیر سایهی درخت بید آنها میخوردیم. صبحانه زیر سایهی آنها بود و عصرانه زیر سایهی ما. همسایه بودیم دیگر چه فرقی دارد فرزند من با جانباز شیمیایی که در جنگ آسیب دیده است؟ حالا گیرم با رزمندهی داوطلب یکی نباشد، چه تفاوتی دارد با کودک حلب چهای؟ علا که میرود و در سمینار آسیبهای شیمیایی چفیه گردن میاندازد و به جانبازان، روی سن سالن شهرداری گل میدهد، نباید به ایلیا هم گل بدهد؟
رضا امیرخانی نویسنده کتاب رهش جوایز زیادی را ازآن خود کرده است. از میان آنها میتوان به برگزیده شدن کتاب «ارمیا» کتاب «نفحات نفت» کتاب «من او»معرفی شد.
از دیگر آثار رضا امیرخانی می توان به «ناصر ارمنی»، «از به»، «نشت نشا»، «بیوتن»، «سرلوحهها» و «جانستان کابلستان» و«قیدار» اشاره کرد.