کتاب رفوزه ها نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات طنز، شعر طنز
این مجموعه حاصل ۲۲ سال شاعری نصرآباد است.
این مجموعه در بردارنده همه طنز سرودههای زرویی است ؛ از «با معرفتها» و «اصل مطلب» گرفته تا اخوانیات و اشعاری که پیش از این هیچوقت، جایی چاپ و نشر نشدهاند. حتی بسیاری معتقدند که شعر نوهای طنز زرویی، قالبی که خود او پس از انقلاب، احیا و ترویج کرد به شدت بر نگاه و زبان شعر نو و نیمایی معاصر تأثیر گذار بوده است.
اگر میخواهید اشعار این شاعر طناز را یکجا بخوانید و آثارش را با هم مقایسه کنید و از آن لذت ببرید این کتاب برای شما نوشته شده است. زبان شعری او خاص خودش بوده است و تقریبا تمام منتقدان شعر معاصر او را از بهترین شاعران طنز ۵ دهه اخیر میدانند.
رازِ سرِ دیوار
حصار سنگچینِ دورِ باغ انگار کوهی بود
و من با دوستم ـ «جعفر» ـ خطر کردیم
و با حسرت به سوی سر درختیها نظر کردیم
سپس آبِ دهانْمان را فرو دادیم
و با چشمان پرسشگر ز هم آهسته پرسیدیم
برای رفتن اندر باغ، آیا هیچ راهی نیست؟
سپس گفتیم: آیا باغبان در باغ...؟
و بعداً پیش خود گفتیم: گاهی هست، گاهی نیست.
رفیق من که از من شعرخوانتر بود
کشید آهی و با من گفت:
چنین اندر کتابی خواندهام که روی یک سنگی
نوشته بود رازی مبهم و مغشوش
و شاید روی این دیوار هم رازی است...
به او گفتم:
«چطوری میشود فهمید رازش چیست؟»
به من گفت: «این که آسان است...
همین حالا شما قلّاب میگیری و مخلص میرود بالا
و هر رازی که آنجا بود، میخواند.»
به فکرش آفرین گفتم
شدم شاداب
و کردم پشت بر دیوار و دستان را به هم قلّاب
و جعفر رفت بالا روی دست و شانهها و کلّهٔ بنده
و من میکردم از خوشحالی و شور و شعف خنده
و جعفر بر سر دیوار مکثی کرد
و از آنجا پرید آهسته اندر باغ
من اندر کوچه ماندم با دهانی از تعجب، باز
و گفتم: های! جعفر! های!
برادرجان!
چه رازی بود آنجا، هان؟!
و جعفر، آن طرف، با خنده، در حالی که گویا
میوه میلُمبانْد
با من گفت:
هلا ملّا!
نوشته بود آن بالا
که: هر کس روی دوش دیگران بالا تواند رفت
کتاب رفوزه ها نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات، ادبیات طنز، شعر طنز
این مجموعه حاصل ۲۲ سال شاعری نصرآباد است.
این مجموعه در بردارنده همه طنز سرودههای زرویی است ؛ از «با معرفتها» و «اصل مطلب» گرفته تا اخوانیات و اشعاری که پیش از این هیچوقت، جایی چاپ و نشر نشدهاند. حتی بسیاری معتقدند که شعر نوهای طنز زرویی، قالبی که خود او پس از انقلاب، احیا و ترویج کرد به شدت بر نگاه و زبان شعر نو و نیمایی معاصر تأثیر گذار بوده است.
اگر میخواهید اشعار این شاعر طناز را یکجا بخوانید و آثارش را با هم مقایسه کنید و از آن لذت ببرید این کتاب برای شما نوشته شده است. زبان شعری او خاص خودش بوده است و تقریبا تمام منتقدان شعر معاصر او را از بهترین شاعران طنز ۵ دهه اخیر میدانند.
رازِ سرِ دیوار
حصار سنگچینِ دورِ باغ انگار کوهی بود
و من با دوستم ـ «جعفر» ـ خطر کردیم
و با حسرت به سوی سر درختیها نظر کردیم
سپس آبِ دهانْمان را فرو دادیم
و با چشمان پرسشگر ز هم آهسته پرسیدیم
برای رفتن اندر باغ، آیا هیچ راهی نیست؟
سپس گفتیم: آیا باغبان در باغ...؟
و بعداً پیش خود گفتیم: گاهی هست، گاهی نیست.
رفیق من که از من شعرخوانتر بود
کشید آهی و با من گفت:
چنین اندر کتابی خواندهام که روی یک سنگی
نوشته بود رازی مبهم و مغشوش
و شاید روی این دیوار هم رازی است...
به او گفتم:
«چطوری میشود فهمید رازش چیست؟»
به من گفت: «این که آسان است...
همین حالا شما قلّاب میگیری و مخلص میرود بالا
و هر رازی که آنجا بود، میخواند.»
به فکرش آفرین گفتم
شدم شاداب
و کردم پشت بر دیوار و دستان را به هم قلّاب
و جعفر رفت بالا روی دست و شانهها و کلّهٔ بنده
و من میکردم از خوشحالی و شور و شعف خنده
و جعفر بر سر دیوار مکثی کرد
و از آنجا پرید آهسته اندر باغ
من اندر کوچه ماندم با دهانی از تعجب، باز
و گفتم: های! جعفر! های!
برادرجان!
چه رازی بود آنجا، هان؟!
و جعفر، آن طرف، با خنده، در حالی که گویا
میوه میلُمبانْد
با من گفت:
هلا ملّا!
نوشته بود آن بالا
که: هر کس روی دوش دیگران بالا تواند رفت