کتاب باریک راه آزادی نوشته دارون عجم اوغلو، جیمز ای رابینسون با ترجمه سیدعلیرضا بهشتی شیرازی، جعفر خیرخواهان, توسط انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: علوم اجتماعی، جنبه های اجتماعی، حکومت، دموکراسی مستقیم
تقریبا در همان دورانی که فوکویاما از پایان تاریخ و سرنوشت محتوم همه کشورها به لیبرال دموکراسی میگفت رابرت کاپلان در مقالۀ خود با عنوان «هرجومرجی که در راه است» به ترسیم تصویری اساساً متفاوت از آینده دست زد. بهار عربی شاید نمونه آشکاری از این دو دیدگاه باشد. حرکتهای مردمی در مصر و تونس به سقوط دیکتاتوریها انجامید، اما در سوریه و لیبی منجر به یک هرجومرج اساسی و جنگ داخلی شد. به قول خودشان مردم سوریه و لیبی میپنداشتند موهبتی به دست خواهند آورد، اما آنچه نصیبشان شد همۀ بدیهای دنیا بود. ابوفراس یکی از اعضای ارتش آزاد سوریه میگوید: مدتهاست نشنیدهام کسی به علت طبیعی بمیرد. در آغاز، یک یا دو نفر کشته میشدند. سپس تعداد به بیست رسید. سپس پنجاه. آنگاه همین هم وضعیتی عادی شد.
بخمردمان مصر و تونس نیز به سرنوشت مشابهی گرفتار شدند. دولت اسلامگرای مرسی در یک کودتای نظامی کنار زده شد و با تغییر قانون اساسی دوباره ریاست جمهوری به سمتی مادامالعمر تبدیل گشت. در تونس نیز در رفراندومی که کمتر از ۳۰% مردم در آن مشارکت داشتند، دوباره ریاست جمهوری مادامالعمر احیا گردید.
اگر با انقلاب که شدیدترین تحولات را ممکن میسازد نمیتوان قدرت را کنترل کرد پس چه باید کرد؟ شاید با نظارت و موازنه مانند آنچه که در قانون اساسی آمریکا در نظر گرفته شده است.جیمز مدیسون، از پدران بنیانگذار نظام حکومتی آمریکا میگوید جاهطلبی را باید با جاهطلبی خنثی کرد. اما اینجاست که این سوال به ذهن خطور میکند که چگونه این نظارت و موازنه در دیگر کشورهای جهان سوم جواب نداده است........
کتاب باریک راه آزادی نوشته دارون عجم اوغلو، جیمز ای رابینسون با ترجمه سیدعلیرضا بهشتی شیرازی، جعفر خیرخواهان, توسط انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: علوم اجتماعی، جنبه های اجتماعی، حکومت، دموکراسی مستقیم
تقریبا در همان دورانی که فوکویاما از پایان تاریخ و سرنوشت محتوم همه کشورها به لیبرال دموکراسی میگفت رابرت کاپلان در مقالۀ خود با عنوان «هرجومرجی که در راه است» به ترسیم تصویری اساساً متفاوت از آینده دست زد. بهار عربی شاید نمونه آشکاری از این دو دیدگاه باشد. حرکتهای مردمی در مصر و تونس به سقوط دیکتاتوریها انجامید، اما در سوریه و لیبی منجر به یک هرجومرج اساسی و جنگ داخلی شد. به قول خودشان مردم سوریه و لیبی میپنداشتند موهبتی به دست خواهند آورد، اما آنچه نصیبشان شد همۀ بدیهای دنیا بود. ابوفراس یکی از اعضای ارتش آزاد سوریه میگوید: مدتهاست نشنیدهام کسی به علت طبیعی بمیرد. در آغاز، یک یا دو نفر کشته میشدند. سپس تعداد به بیست رسید. سپس پنجاه. آنگاه همین هم وضعیتی عادی شد.
بخمردمان مصر و تونس نیز به سرنوشت مشابهی گرفتار شدند. دولت اسلامگرای مرسی در یک کودتای نظامی کنار زده شد و با تغییر قانون اساسی دوباره ریاست جمهوری به سمتی مادامالعمر تبدیل گشت. در تونس نیز در رفراندومی که کمتر از ۳۰% مردم در آن مشارکت داشتند، دوباره ریاست جمهوری مادامالعمر احیا گردید.
اگر با انقلاب که شدیدترین تحولات را ممکن میسازد نمیتوان قدرت را کنترل کرد پس چه باید کرد؟ شاید با نظارت و موازنه مانند آنچه که در قانون اساسی آمریکا در نظر گرفته شده است.جیمز مدیسون، از پدران بنیانگذار نظام حکومتی آمریکا میگوید جاهطلبی را باید با جاهطلبی خنثی کرد. اما اینجاست که این سوال به ذهن خطور میکند که چگونه این نظارت و موازنه در دیگر کشورهای جهان سوم جواب نداده است........