کتاب دشمن عزیز نوشته جین وبستر با ترجمه ثمین نبی پور توسط انتشارات افق با موضوع عاشقانه های کلاسیک، ادبیات داستانی به چاپ رسیده است.
جین وبستر (1876-1916) بانوی رماننویس آمریکایی سه سال پس از موفقیت بینظیر رمانش بابا لنگدراز اقدام به نوشتن ادامهی آن ماجراها کرد و رمان دشمن عزیز را نوشت که به اندازهی قبلی شهرت عالمگیر یافت. جین وبستر کتاب دشمن عزیز را در سال 1915، یعنی سه سال بعد از انتشار بابا لنگدراز نوشت و این کتاب، بلافاصله به مدت ده هفته در رأس کتابهای پرفروش آمریکا در سال 1916 قرار گرفت.
کتاب «دشمن عزیز» کمابیش ادامهی بابا لنگدراز است، با این تفاوت که این بار سالی مکبراید، دوست پرشر و شور و احساساتی جودی ابوت، شخصیت اصلی داستان است، داستانی که در خلال نامهنگاریهای سالی با شخصیتهای دیگر تاروپودی منسجم به خود میگیرد و تصویر بزرگترش روشن میشود:
قصهی عشقی که عنوان کتاب آن را لو میدهد.سالی بهطور موقت مسئولیت سرپرستی نوانخانهی جان گریر (همانجا که جودی سالهای تیرهی کودکی را در آن گذرانده و همانجا که بابا لنگدارز یا جرویس پندلتون یا همسرِ جودی ناجیاش شده بود) را میپذیرد و خواننده یک بار دیگر با جادوی جین وبستر همراه میشود: طنزِ منحصر بهفرد او، خلاقیتش در روایت، شخصیتپردازیهایی بدیع و البته داستان عشقی که تا بروز تراژیک رویارویی با مرگ، رخ نمینماید. وبستر در این اثر، به درونمایههایی پرداخته که برای اثری در دهی دوم قرن بیستم، زمانی که هنوز بسیاری از زنان جهان حق رأی نداشتند، شجاعت و نوآوری او را نشان میدهد.
استقلال مالی زنان، فرصت انتخاب، اختیار در برگزیدن سرنوشت، پذیرش مسئولیتهای اجتماعی، مراقبت از نیازمندان به عنوان یک شغل با درآمد و نه یک کار خیریهی داوطلبانه، جنگیدن برای برابری و آزادی مواردی است که دشمن عزیز را به اثری ارزشمند و قابلاحترام تبدیل کرده است.در این کتاب هم مانند بابا لنگدراز، تصویرگرهای سادهی جین وبستر همراه با شوخطبعی و صداقت تکاندهندهی سالی دل خواننده را میبرد. سالی تصمیم میگیرد، دستور میدهد، ناامید میشود، زمین میخورد، عشق در سینهاش شعله میکشد، خودش را گول میزند، و در نهایت، با شجاعت حقیقتِ قلبش را میپذیرد و آیندهاش را خودش میسازد. او که دختر نازپروردهی کارخانهداری ثروتمند و از خانوادهای ردهبالاست، اختیار در زندگی و تصمیمگیری را حق خود میداند. جین وبستر حدود صد سال پیش، به مسائلی پرداخته که هماکنون، در قرن بیست و یکم نیز بسیاری از زنان از طبقههای اجتماعی مختلف با آنها دست به گریباناند.
دشمن عزیز فراتر از داستانی عاشقانه، آینهای در برابر تمام تقلاها و دستاوردهای زنانی است که میخواهند ارادهی آزاد، ورای غل و زنجیرهای جنسیتزده را زندگی کنند.
کتاب دشمن عزیز نوشته جین وبستر با ترجمه ثمین نبی پور توسط انتشارات افق با موضوع عاشقانه های کلاسیک، ادبیات داستانی به چاپ رسیده است.
جین وبستر (1876-1916) بانوی رماننویس آمریکایی سه سال پس از موفقیت بینظیر رمانش بابا لنگدراز اقدام به نوشتن ادامهی آن ماجراها کرد و رمان دشمن عزیز را نوشت که به اندازهی قبلی شهرت عالمگیر یافت. جین وبستر کتاب دشمن عزیز را در سال 1915، یعنی سه سال بعد از انتشار بابا لنگدراز نوشت و این کتاب، بلافاصله به مدت ده هفته در رأس کتابهای پرفروش آمریکا در سال 1916 قرار گرفت.
کتاب «دشمن عزیز» کمابیش ادامهی بابا لنگدراز است، با این تفاوت که این بار سالی مکبراید، دوست پرشر و شور و احساساتی جودی ابوت، شخصیت اصلی داستان است، داستانی که در خلال نامهنگاریهای سالی با شخصیتهای دیگر تاروپودی منسجم به خود میگیرد و تصویر بزرگترش روشن میشود:
قصهی عشقی که عنوان کتاب آن را لو میدهد.سالی بهطور موقت مسئولیت سرپرستی نوانخانهی جان گریر (همانجا که جودی سالهای تیرهی کودکی را در آن گذرانده و همانجا که بابا لنگدارز یا جرویس پندلتون یا همسرِ جودی ناجیاش شده بود) را میپذیرد و خواننده یک بار دیگر با جادوی جین وبستر همراه میشود: طنزِ منحصر بهفرد او، خلاقیتش در روایت، شخصیتپردازیهایی بدیع و البته داستان عشقی که تا بروز تراژیک رویارویی با مرگ، رخ نمینماید. وبستر در این اثر، به درونمایههایی پرداخته که برای اثری در دهی دوم قرن بیستم، زمانی که هنوز بسیاری از زنان جهان حق رأی نداشتند، شجاعت و نوآوری او را نشان میدهد.
استقلال مالی زنان، فرصت انتخاب، اختیار در برگزیدن سرنوشت، پذیرش مسئولیتهای اجتماعی، مراقبت از نیازمندان به عنوان یک شغل با درآمد و نه یک کار خیریهی داوطلبانه، جنگیدن برای برابری و آزادی مواردی است که دشمن عزیز را به اثری ارزشمند و قابلاحترام تبدیل کرده است.در این کتاب هم مانند بابا لنگدراز، تصویرگرهای سادهی جین وبستر همراه با شوخطبعی و صداقت تکاندهندهی سالی دل خواننده را میبرد. سالی تصمیم میگیرد، دستور میدهد، ناامید میشود، زمین میخورد، عشق در سینهاش شعله میکشد، خودش را گول میزند، و در نهایت، با شجاعت حقیقتِ قلبش را میپذیرد و آیندهاش را خودش میسازد. او که دختر نازپروردهی کارخانهداری ثروتمند و از خانوادهای ردهبالاست، اختیار در زندگی و تصمیمگیری را حق خود میداند. جین وبستر حدود صد سال پیش، به مسائلی پرداخته که هماکنون، در قرن بیست و یکم نیز بسیاری از زنان از طبقههای اجتماعی مختلف با آنها دست به گریباناند.
دشمن عزیز فراتر از داستانی عاشقانه، آینهای در برابر تمام تقلاها و دستاوردهای زنانی است که میخواهند ارادهی آزاد، ورای غل و زنجیرهای جنسیتزده را زندگی کنند.