کتاب دست چپم داره منو می کشه آخرین حرف های محکومان به اعدام نوشته محمود فرجامی، فرزانه احمدی توسط انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی، مجموعه داستان، رمان
«دست چپم داره منو میکُشه» مجموعهای از آخرین حرفهای محکومان به اعدام گردآوری و ترجمه محمود فرجامی و فرزانه احمدی است. هفت ضربه، آخرین حرفهای من برای رسانهها، مرگ به مثابه کسب و کار، سندرم بند اعدام و ۲۴ ساعت آخر نام بخشهای این کتاباند. در این اثر اسنادی مرتبط با اعدام در گستره زمانی بیش از سه دهه جمعآوری شدهاند.
در ابتدای کتاب از زبان نویسندگان میخوانیم:
«این کتاب، کلمه به کلمه بر اساس اسنادی که وبسایت رسمی دیوان عدالت کیفری تگزاس۱ در اختیار همگان قرار داده، تدوین شده است. محکومان همگی در ایالات متحده آمریکا، یا در واقع معدود ایالاتی که هنوز مجازات اعدام در آنها اجرا میشود، با تزریق سم اعدام شدهاند. تمرکز اصلی ما بر واپسین سخنان ثبتشده آنها بود، که پس از تزریق مواد تخدیری و پیش از تزریق سم کشنده (عموماً طی هفت دقیقه)، در پاسخ به این پرسش که «آیا حرفی برای گفتن داری» ابراز شدهاند. با این حال شرحی از اتهامات را نیز بر اساس همان اسناد آوردهایم تا مخاطب بداند کلامی که میخواند را چه کسی و با چه سوابقی به زبان آورده است.
بعضی اطلاعات فردی را که در اسناد ثبت شده بود، مثل مشخصات ظاهری فرد اعدام شده، حذف کردیم اما گزینه «نژاد» را آوردیم تا تلنگری باشد که هنوز در بعضی جاها برای دستهبندی «انسانها» نیاز به ثبت آن است! اطلاعات جانبی را با جستجوهای بیشتر در میان آرشیو منابع آنلاین (از جمله وبسایت Murderpedia.org) و نیز کتاب بند اعدام زندان تگزاس؛ اعدام در عصر مدرن بدست آوردیم و با منبع اصلی مطابقت دادیم. افزون بر چند مورد از گزارشهای مخدوش در منبع اصلی که جز با مراجعه به منابع کمکی کامل نمیشدند، هر کجا که فکر کردیم بهتر است چیزی در تکمیل یا توضیح بیفزاییم در پانویسها یا پیوست آوردیم.
گاهی محکوم به اعدام ترانهای زمزمه کرده یا به موضوعی اشاره کرده یا بخشی از متون دینی را بر زبان آورده است که عموماً تنظیم کننده سند -که طبعاً یکی از کارکنان زندان بوده- اگر هم از منبع یا مرجع ضمیر آنها مطلع بوده، نیازی به درج ندیده است.
کوشش ما بر این بود که با دقت در تغییر لحن و گاه نامفهومی و نامرتبط بودن بعضی کلمات و جملات، وجود پیوندهای میانمتنی را حدس بزنیم و مرجع ارجاعات و منبع اقوال را بیابیم. آنگاه اگر ترجمه مصطلح و آشنایی از کلام مورد نظر–مثلاً متون دینی- در فارسی وجود داشت، آن را از بهترین منبع موجود نقل کردیم و در غیر این صورت –مثل شعرها- با لحن و وزنی نزدیک به متن اصلی ترجمه کردیم. گاه نیز فرد محتضر تحت تأثیر دارو حرفهایی گنگ و مبهم زده که به همان صورت ضبط شده و ما نیز سعی کردیم آن را منتقل کنیم.»
کتاب دست چپم داره منو می کشه آخرین حرف های محکومان به اعدام نوشته محمود فرجامی، فرزانه احمدی توسط انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
موضوع کتاب: ادبیات فارسی، مجموعه داستان، رمان
«دست چپم داره منو میکُشه» مجموعهای از آخرین حرفهای محکومان به اعدام گردآوری و ترجمه محمود فرجامی و فرزانه احمدی است. هفت ضربه، آخرین حرفهای من برای رسانهها، مرگ به مثابه کسب و کار، سندرم بند اعدام و ۲۴ ساعت آخر نام بخشهای این کتاباند. در این اثر اسنادی مرتبط با اعدام در گستره زمانی بیش از سه دهه جمعآوری شدهاند.
در ابتدای کتاب از زبان نویسندگان میخوانیم:
«این کتاب، کلمه به کلمه بر اساس اسنادی که وبسایت رسمی دیوان عدالت کیفری تگزاس۱ در اختیار همگان قرار داده، تدوین شده است. محکومان همگی در ایالات متحده آمریکا، یا در واقع معدود ایالاتی که هنوز مجازات اعدام در آنها اجرا میشود، با تزریق سم اعدام شدهاند. تمرکز اصلی ما بر واپسین سخنان ثبتشده آنها بود، که پس از تزریق مواد تخدیری و پیش از تزریق سم کشنده (عموماً طی هفت دقیقه)، در پاسخ به این پرسش که «آیا حرفی برای گفتن داری» ابراز شدهاند. با این حال شرحی از اتهامات را نیز بر اساس همان اسناد آوردهایم تا مخاطب بداند کلامی که میخواند را چه کسی و با چه سوابقی به زبان آورده است.
بعضی اطلاعات فردی را که در اسناد ثبت شده بود، مثل مشخصات ظاهری فرد اعدام شده، حذف کردیم اما گزینه «نژاد» را آوردیم تا تلنگری باشد که هنوز در بعضی جاها برای دستهبندی «انسانها» نیاز به ثبت آن است! اطلاعات جانبی را با جستجوهای بیشتر در میان آرشیو منابع آنلاین (از جمله وبسایت Murderpedia.org) و نیز کتاب بند اعدام زندان تگزاس؛ اعدام در عصر مدرن بدست آوردیم و با منبع اصلی مطابقت دادیم. افزون بر چند مورد از گزارشهای مخدوش در منبع اصلی که جز با مراجعه به منابع کمکی کامل نمیشدند، هر کجا که فکر کردیم بهتر است چیزی در تکمیل یا توضیح بیفزاییم در پانویسها یا پیوست آوردیم.
گاهی محکوم به اعدام ترانهای زمزمه کرده یا به موضوعی اشاره کرده یا بخشی از متون دینی را بر زبان آورده است که عموماً تنظیم کننده سند -که طبعاً یکی از کارکنان زندان بوده- اگر هم از منبع یا مرجع ضمیر آنها مطلع بوده، نیازی به درج ندیده است.
کوشش ما بر این بود که با دقت در تغییر لحن و گاه نامفهومی و نامرتبط بودن بعضی کلمات و جملات، وجود پیوندهای میانمتنی را حدس بزنیم و مرجع ارجاعات و منبع اقوال را بیابیم. آنگاه اگر ترجمه مصطلح و آشنایی از کلام مورد نظر–مثلاً متون دینی- در فارسی وجود داشت، آن را از بهترین منبع موجود نقل کردیم و در غیر این صورت –مثل شعرها- با لحن و وزنی نزدیک به متن اصلی ترجمه کردیم. گاه نیز فرد محتضر تحت تأثیر دارو حرفهایی گنگ و مبهم زده که به همان صورت ضبط شده و ما نیز سعی کردیم آن را منتقل کنیم.»